نتایح جستجو

وقتی از ردّ خیالت چشم هایم باغ گل های سرخ می شود و سایه سار معطّرت شکوفه زار رؤیاهایم خورشید گل می کند و دورترین دریاها از جانشان می کاهند تا ابرها زاده شوند فرشتگان بال هاشان فرسوده می شود و بادها پدید می آیند تا از دور ِ آسمان بارانی را به گونه هایم برسانند که یک لبخند تو را در دلم می نشاند و...

چشم هایت پر از بوی گل دست هایت باغ شکوفه های باران ست چه قدر بهار به تنت می آید ! با تو پائیز فصل متروکه ست

دوستت دارم آن قدر که قلبم پر شود !

و آن گاه که میان گلها پرسه می زنی پروانه ها در هوای تو باله می رقصند و چکاوکان بر گرد سرت تاجی از سرخس و لاله و گلهای زعفران می بافند نیلوفران آبی در عطر تو به شکوفه های زود رس می رسند و ماهیهای طلائی باله های درخشانشان را به امواج پای ظریف و عریان تو می سپارند صنوبرها...

دلم ! جای خالی اش را هیچ خیالی پر نمی کند تو بخواب من مشق گریه هایم مانده

آسمان پشت پنجره جمع می شود و کبوترها پای شمعدانی ماه را نوک می زنند وقتی بوسه های تو در دهانم نجوا می کنند !

دوست که می دارد دلش بوی آسمان می گیرد و نفس های تردش دورتر از آوای مرغان بهشتی در آفاق عشق می پیچد دوست که می دارد قلب یک زن زیباترین جای دنیاست برای گم شدن ، پرسه در باران عشق !

عشق همان چیزی ست که دو نفر را وسط یک نیمکت می نشاند حتّی اگر در دو سرش به اندازۀ کافی جا باشد

عاشقانه ترین بوسه ها به لب هائی تعلّق دارد که طعم گریه می دهند

نبض دل که می افتد نمی شود خم شدُ آن را برداشت نبودنت طعم مردن می دهد !

در من جائی خالی ست که غروب های دنیا از آن می گذرد و سایۀ کلاغ ها بی خبر ، که بی صدا به شب سرد درختان زرد می پرند در من جائی خالی ست شبیه پرسشی تشریحی که هیچ گزینه ای ندارد و تنها راهش چشم های توست !

دلم تقویم دیواری ست که دست خیالت هروز خواستن ات را ورق می زند در من و من در پانویس لحظه ها پر می شوم از اسم ماندگار تو در تمام فصول عشق !

تو صدایم می کنی رؤیاها دور سرم می چرخند پنجره باران می شود آغوشُ بوسه می بارد آسمان می خندد رنگین کمان وا می شود پر می شوم از بوی گل رو به تو بر می گردم تا با غرور یک مرداب لبریز نیلوفر بگویم: جانم ؟!

تنگ که می شود دلم به آسمان تو می نگرم نسیم یاد تو کوچ می دهد ابرهای غصّه را از آسمان قلب من و پیچک دلم جوانه می زند به قامت خیال تو دست که می برم بگیرمت دوباره ... دوباره تنگ می شود دلم !

می دانم که قرار نیست بیایی... وچه زیباست... کسی وقتی بیاید... که قرار نیست...!!

من عاشقانه هایم را روی همین دیوار مجازی مینویسم ... از لج تو ... از لج خودم .... که حاضر نبودیم یکبار اینها را ... واقعی ... به هم بگوییم ...

من عاشقانه هایم را روی همین دیوار مجازی مینویسم ... از لج تو ... از لج خودم .... که حاضر نبودیم یکبار اینها را ... واقعی ... به هم بگوییم ...

اَز تــو چــﮧ پنهـــاטּ حالا کـﮧ قلبَتــــ مال مـَטּ استــــ خـوבمـــ بـﮧ خـُوבمــ حسـُوבے اَمــ مے شـَوב

سـالهــاستـــ کـوچـﮧ گـرבمـــ و از رهگذراטּ سراغ تــو را مے گیـرَمـــ امّا هَرجــا کـﮧ میرَسَمــ فقَط رב پــایے از تــو آنجـا جـا مـانـבهـ استــ سـالهــاستـــ بـا اشکـَمــ وضــُو مے کنـَمــ نـمــازمـــ را شکستــﮧ مے خـوانـَمـــ مـَטּ هنـُوز هَمـــ مـُســافـر چشمــان تــُواَمــ

چهـ پُـر جُـرئَتـ میشَـوَد کَسیـ کهـ میفَهمَد از تَهـ دِلـ دوستَشـ داریــ!