نتایح جستجو

شعری طنز از بولفضل:البته من نمی شناسمش شعری طنز از بولفضل:البته من نمی شناسمش ای کاروان آهسته ران ســـــــوی المپیک پکن من یک مدیر ارشدم، جا کن مرا در خویشتن! خودکار بیت المال خود، در گـــــاوصندوقی نهم بی دغدغه همراه تو چندی شوم دور از وطن در بین ورزشکارهـــــــــا...

فکر می کنم از سهراب فکر می کنم از سهراب :gol:زرد و نیلی و بنفش سبز و آبی و کبود با بنفشه ها نشسته ام سالهای سال صیحهای زود در کنار چشمه سحر سر نهاده روی شانه های یکدگر گیسوان خیس شان به دست باد چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم رنگ ها شکفته در زلال عطرهای گرم می ترواد از سکوت دلپذیرشان بهترین...

از خیام از خیام :gol:ماييم و مي و مطرب و اين كنج خراب جان و دل و جام و جامه در رهن شراب فارغ ز اميد رحمت و بيم عذاب ازاد ز خاك و باد و از اتش و آب:gol:

غزلی از سعدی غزلی از سعدی :gol:اي ساربان آهسته رو کآرام جانم مي رود وان دل که با خود داشتم با دلستانم مي رود ام مهجور از او بيچاره و رنجور از او گويي که نيشي دور از او در استخوانم مي رود گفتم به نيرنگ و فسون پنهان کنم ريش درون پنهان نمي ماند که خون بر آستانم مي رود محمل بدار اي ساروان تندي...

Thank Youuuuuuuuuu Boy/Gal:heart:

رباعی اورژانسی رباعی اورژانسی :gol: هر شب که شهاب از آسمان می گذرد کار من و عشق او ز جان می گذرد هر صبح که بر شبان رفته ام می نگرم فهمم که زمان چو اختران می گذرد خوشدل الان:gol:

نظری از ته دل نظری از ته دل من خودم و درخت و گل های اطرافم رو می کشم که به گفته ی امام علی خداوند برای مخلوقات متجلی در خلق آن هاست و همه ی ما او را نشان می دهیم هر چند آشکارش نمی کنیم:gol:

سعدی سعدی گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم برود این غم من چون تو بیایی:gol:

شعری دیگر شعری دیگر oh my love give me that cup of wine to think that for ever you are mine come early that a day will be late disappears every sun one day shine Khoshdel 87:gol:

فکر کنم رباعی ولی انگلیسیش فکر کنم رباعی ولی انگلیسیش every morn thar i look to mountains for the sun recall me all of my good friends who are gone i believe that a day late or soon should sleep like them all in my one :gol:Khoshdel 87

Death Death over the ocean of life there is a keen , a keen knife the bird the first that flies the first voluntary dies the day life is in bloom going siliently to doom all are running in a haste to test very bitter taste it can never be omit at last you should do it meet it is like a reverse...

با سلام این تاپیک برای کسانی است که انگلیسی را به شیوه ی متفاوت دوست دارند یعنی شعر و البته سروده ی خودشان

شعری از خودم شعری از خودم چه شب ها آمد آن گل فام بگذشت---------چو سر کاندر خیال خام بگذشت شب قدری دگر در خواب بودم----------------که آن آرام جان آرام بگذشت به وصل دوستان بستم امیدی---------------ولی شیرین من بی کام بگذشت نه طعم دوستان جان چشیدم----------------که آن شربت دگر از جام بگذشت هزار...

شعری از خودم شعری از خودم چه شب ها آمد آن گل فام بگذشت---------چو سر کاندر خیال خام بگذشت شب قدری دگر در خواب بودم----------------که آن آرام جان آرام بگذشت به وصل دوستان بستم امیدی---------------ولی شیرین من بی کام بگذشت نه طعم دوستان جان چشیدم----------------که آن شربت دگر از جام بگذشت هزار...

:gol::gol:من محمد دانشجوی کارشناسی نرم افزار از دانشگاه شریف هستم:gol::gol:

رباعی از خودم رباعی از خودم :gol:یک شبی گفتم که ای آن دلبر نیکو سرشت کیست آنکس قصه فصل مرا این سان نوشت در هوای گرم دوزخ می نشینم با امید تا نوای صبح وصلت آید از باغ بهشت خوشدل:gol:

رباعی از خیام رباعی از خیام :gol:خاکی که به زیر پای هر نادانیست کف صنمی و چهره ی جانانیست هر خشت که بر کنگره ی ایوانیست انگشت وزیر یا سر سلطانیست خیام:gol:

یک رباعی از خودم یک رباعی از خودم :gol:یک شبی گفتم که ای آن دلبر نیکو سرشت کیست آنکس قصه ام این سان نوشت در هوای گرم دوزخ می نشینم با امید تا نوای صبح وصلت آید از باغ بهشت خوشدل:gol:

فقط یک نظر فقط یک نظر :gol:سلام نظر من اینه که عرف در صورتی می تونه تعیین کننده باشه که با اصل تضاد نداشته باشه یعنی مثلا اسلام اومده اصل رو تعریف کرده و قوانینی رو هم در کنارش گذاشته که در واقع محدوده ی عمل عرف رو تعیین کرده و خیلی از عرف ها رو هم که حقیقتا نادرست بودن حذف کرده. ضمنا حجاب...

من در دو بیت شعر من در دو بیت شعر چو رخت خویش بربستم از این خاک همه گفتند با ما آشنا بود ولیکن کس ندانست این مسافر چه گفت و با که گفت و از کجا بود اقبال لاهوری