پيش مي آيد و پيش مي آيد
به ضرب آهنگ طبلي از درون پنداري ،
خيره در چشمانت
بي پرواي تو
كه راه بر او بر بسته اي انگاري
در تو مي رسد از تو بر مي گذرد بي آن كه واپس نگرد
در گذرگاه بي پرهيز آشتي كنان پنداري ،
بي آنكه به راستي بگذرد
چرا كه عبورش تكراري ست بي پايان انگاري.
يكي بيش نيست
گرچه صفي...