نه
من هراسم نيست:
ز نگاه و ز سخن عاري
شب نهاداني از قعر قرون آمده اند
............................................آري
كه دل پر تپش نور انديشان را
وصله ي چكمه ي خود مي خواهند،
و چو بر خاك در افكندندت
.................................باور دارند
كه سعادت با ايشان به جهان آمده است.
باشد! باشد!
من...