نتایح جستجو

تو سکوت می کنی من فریاد می زنم تو عشق را ، من دوست داشتنت را اه از دست این عشق که گاه مادر است و گاه نامادری ست گاه صورتت را دست نوازش می کشد و گاه صورتت را سیلی می زند به راستی این عشق چه گفتنی ها و چه آغوش هایی به ما بدهکار است... امید_آذر

این روزهای تهی از تو خاکستری مانده نشسته ام میبارم تا سبز شوی جوانه‌های صورتی بدهی میوه‌های سرخ تا دنیا رنگ بگیرد من این روزها دست خیالم را گرفته ام تا مرا ببرد آنجا که تویی و به تو بگویم دوستت دارم اگر چه نیستی اما من نشسته‌ام و میبارم تو سبز شو! سیما_امیرخانی

چشم هایم، را ڪه مے بندم، گم مے شوم ،در سالها بے قراری، و خیالاتے ڪه نباید باشد وهست. چه عطر غم انگیزے، انقدر ڪه در خیالاتم هستے، ڪنارم نیستے ...!!!

مرگبار تریـــن جــدال، جدالِ میان "دلتنگے" و "غـــــرور" استـــــ "وقتے #دلتنگے آزارت میـدهـــد" امّـــــا... غرورت دیگر ناے شڪستن ندارد...!!!

هیچــوقت بـــه هیچڪـــس نگیـــد یه جــور خاصــے دوست دارم چون یه جور خاصتـــری زنـدگیتـــون رو نابـود میڪنـــه...!!!

دستانت همان حقی‌ست که باید "کف دستانم بگذاری"( ˘ ³˘)❤

دلتنگی شاید" عادے " باشد .. دلتنگ دوست دلتنگی فصلها دلتنگی براے باران دلتنگی براے همه چیز ڪه برایمان با ارزش است .. ولی من " غیر عادے " دلتنگت میشوم ... حتی ثانیه اے صدایم نڪنی باز دلتنگم این یعنی عشق...این یعنی ... ڪه تــــــــــو در جان مـــــــنی ...!!