نتایح جستجو

  1. مهدی 108

    مشاعرۀ سنّتی

    ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرزند برقی ز دل بیرون جهد آتش به جایی درزند از عهده چون آید برون گر بر زمین آمد سری آن نیمه‌های شب که او با مدعی ساغر زند
  2. مهدی 108

    مشاعرۀ سنّتی

    از غلط عاشقان از تبش روی او صورت او می‌شود بر سر آن موی‌ها هی که بسی جان‌ها موی به مو بسته‌اند چون مگسان شسته‌اند بر سر چربوی‌ها
  3. مهدی 108

    مشاعرۀ سنّتی

    در حجب مشک موی روی ببین اه چه روی آنک خدایش بشست دور ز روشوی‌ها بر رخ او پرده نیست جز که سر زلف او گاه چو چوگان شود گاه شود گوی‌ها
  4. مهدی 108

    ****عکس باحال بزار...خاطره شو هم تعریف کن!!****

    تســـــــــــــــــــــــــــــــــــــلیم :cry: قسمت شد سال نو کربلا باشیم <<ایشالله قسمت هر کی دوست داره بره هم بشه>> اولیشم حرم حضرت امیر ببخشید حجم عکسها خیلی بالا بود مجبور شدم کمش کنم
  5. مهدی 108

    مشاعرۀ سنّتی

    دوستان از اینجا شروع کنید ترسم جنون غالب شود طغیان کند سودای تو طوقم به گردن برنهد عشق جنون فرمای تو می‌آیی و می‌افکند چا کم به جیب عافیت شاخ گلی دامن کشان یعنی قد رعنای تو
  6. مهدی 108

    مشاعرۀ سنّتی

    در حجب مشک موی روی ببین اه چه روی آنک خدایش بشست دور ز روشوی‌ها بر رخ او پرده نیست جز که سر زلف او گاه چو چوگان شود گاه شود گوی‌ها
  7. مهدی 108

    مشاعرۀ سنّتی

    ز گردن و سر من گاه و تخت خویش مساز چه کرده‌ام من اگر تو سزای تخت و گهی؟ فره نجویم بر کس به عدل خرسندم چرا کشم، چو نجویم همی فره، فرهی؟
  8. مهدی 108

    ****عکس باحال بزار...خاطره شو هم تعریف کن!!****

    حقیقت امسال عکس زیاد گرفتیم منتها حالش نیس آپلود کنم :D
  9. مهدی 108

    مشاعرۀ سنّتی

    تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد ملکت سرمدیش نامزد فرمان باد آن عصایی که شکست سر قیصر با اوست پیش قصرت به سر دست کمین دربان باد
  10. مهدی 108

    مشاعرۀ سنّتی

    تا به کی این تیشه خواهی زد به پای خود بس است این کهن نخل تمنا را نیفکندی هنوز ساده دل وحشی که می‌داند ترا احوال چیست وین گمان دارد که گویا قابل پندی هنوز
  11. مهدی 108

    داستان هاي كوتاه

    اسطوره ای به نام آرش اسطوره ای به نام آرش در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی، در جنگی با توران، افراسیاب سپاهیان ایران را در مازندران محاصره می کند. سرانجام منوچهر پیشنهاد صلح می‌دهد و تورانیان پیشنهاد آشتی را می‌پذیرند و قرار بر این می‌گذارند که کمانداری ایرانی برفراز البرزکوه تیری بیاندازد که...
  12. مهدی 108

    مشاعرۀ سنّتی

    تویی نقشی که جان‌ها برنتابد که قند تو دهان‌ها برنتابد جهان گر چه که صد رو در تو دارد جمالت را جهان‌ها برنتابد
  13. مهدی 108

    مشاعرۀ سنّتی

    یاد باد آنکه نیاورد ز من روزی یاد شادی آنکه نبودم نفسی از وی شاد شرح سنگین دلی و قصه شیرین باید که بکوه آید و برسنگ نویسد فرهاد
  14. مهدی 108

    غزل و قصیده

    یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد آن جوان بخت که می‌زد رقم خیر و قبول بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک رهنمونیم به پای علم داد نکرد دل به امید صدایی که مگر در تو رسد سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر آشیان در...
  15. مهدی 108

    سلام خواهش میکنم شما کارتون خیلی بهتر بود

    سلام خواهش میکنم شما کارتون خیلی بهتر بود
  16. مهدی 108

    وصف گل

    ببوستان می گل بوی لاله گون مستان مگر ز دست سمن عارضان پردستان جهان ز عمر تو چون داد خویش می گیرد تو نیز کام دل از لذت جهان بستان کنونکه فصل بهاران رسید و موسم گل خوشا نواحی یزد و نسیم اهرستان چه نکهتست مگر بوی دوستانست این چه منزلست مگر طرف بوستانست آن منم جدا شده از یار و منقطع ز...
  17. مهدی 108

    وصف گل

    ای گل تو را اگر چه رخسار نازکست رخ بر رخش مدار که آن یار نازکست در دل مدار نیز که رخ بر رخش نهی کو سر دل بداند و دلدار نازکست چون آرزو ز حد شد دزدیده سجده کن بسیار هم مکوش که بسیار نازکست گر بیخودی ز خویش همه وقت وقت تو است گر نی به وقت آی که اسرار نازکست دل را ز غم بروب که خانه...
  18. مهدی 108

    وصف گل

    ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم بستان به پرورنده‌ی بستان گذاشتیم می‌آید از گشودن آن بوی منتی در بسته باغ خلد به رضوان گذاشتیم در کار ما مضایقه‌ای داشت ناخدا کشتی به موج و رخت به توفان گذاشتیم در خود نیافتیم مدارا به اهرمن بوسیدن بساط سلیمان گذاشتیم کردیم پا ز دیده به...
  19. مهدی 108

    وصف گل

    گل به باغ آمده تقصیر چراست ساقیا جام می لعل کجاست به چنین وقت و چنین فصل عزیز کاهلی کردن و سستی نه رواست ای سنایی تو مکن توبه ز می که ترا توبه درین فصل خطاست عاشقی خواهی و پس توبه کنی توبه و عشق بهم ناید راست روزکی چند بود نوبت گل روزه و توبه همه روز بجاست جز از آن...
  20. مهدی 108

    وصف گل

    چو روی تو گل رنگین ندیدم تو را چون گل وفا آیین ندیدم من اندر مرکز رخسار خوبان چو خالت نقطه‌ی مشکین ندیدم ندیدم چون تو کس یا کس چو تو نیست ز مشغولی به مه پروین ندیدم چو تو ای بت رخت را سجده کرده بت سنگین دل سیمین ندیدم برآرم نعره‌ی...
بالا