lilium.y
پسندها
3,639

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چه متوجه باشیم چه نباشیم. اکثر اوقات در حال فکر کردن هستیم. حتی وقتی با کسی حرف می زنی،یا به حرف کسی گوش می کنی، باز هم در حال فکر کردن هستی. وقتی مشغول خواندن روزنامه یا تماشای تلویزیون هستی، باز هم فکر میکنی. وقتی خاطرات گذشته را به خاطر می آوری، فکر میکنی. وقتی به فکر چیزی در آینده هستی، فکر می کنی. موقع رانندگی فکر می کنی. صبح ها که برای رفتن به سر کار آماده می شوی، فکر می کنی.

    افکاری که در سر پرورانده می شود، خلاق است! در رابطه با ذهن و حواست گزینشی عمل کن. چون ذهنیت خودت را به هر چیزی که متمرکز کنی، به هر آنچه که باشد، همان را به زندگی ات فرا می خوانی.
    خواهش میکنم دوستم...راحت باش نخواستم توی کارت خللی ایجاد بشه با حضورم.
    موفق باشی
    خدانگهدار:gol:
    چی شد دقیقا:confused:
    هرطور راحتی دوستم.
    مزاحم نمیشم جانم.
    درسته منم حرف خاصی نزدم که.
    موفق باشی دوست من
    بابت گل زیبا هم ممنونم:)
    من همه پیامای پیجتو میبینم بگو کدومشه من توضیح بدم تو مجسم کنی:)
    چه پیامی؟توی پیجت منظورته؟اگه اینطوره مثل دفعاتی شده که واسم میفرستادی و باز نمیشد.درست آپلود نشده اینه.
    سلام
    خوبی بهار عزیز؟
    ممنون از لطفت.
    خسته نباشی دوست من.
    مزاحمت نمیشم گلم:)
    :gol:
    لیلی قصه اش را دوباره خواند . برای هزارمین بار.... ومثل هربار لیلی قصه باز هم مرد

    لیلی گریست وگفت :کاش اینگونه نبود

    خدا گفت :هیچ کس جزتو قصه ات را تغییر نخواهد داد !!

    لیلی! قصه ات را عوض کن...

    لیلی اما میترسید . لیلی به مردن عادت داشت .

    تاریخ به مردن لیلی خو کرده بود..

    خدا گفت : لیلی عشق میورزد تا نمیرد . دنیا لیلی زنده میخواهد

    لیلی آه نیست . لیلی اشک نیست . لیلی معشوقی مرده در تاریخ نیست ..

    لیلی ! زندگی کن...

    اگر لیلی بمیرد ، دیگر چه کسی لیلی به دنیا بیاورد ؟

    چه کسی گیسوان دختران عاشق را ببافد؟...

    چه کسی طعام نور در سفره های خوشبختی بچیند؟

    چه کسی غبار اندوه را از طاقچه های زندگی بروبد؟ ؟..

    چه کسی پیراهن عشق را بدوزد ؟ ؟ ...

    لیلی قصه ات را دوباره بنویس ..

    لیلی به قصه اش بازگشت....

    این بار اما نه به قصد مردن ....

    که به قصد زندگی ....

    و آن وقت به یاد آورد که تاریخ پر بوده از لیلی های ساده گمنام .
    روزی فراموش خواهیم کرد که چه صدمه ای دیده ایم ،چرا گریه کرده ایم وچه کسی باعث آن شد.سرانجام متوجه خواهیم شد رمزآزاد بودن انتقام نیست بلکه این است که بگذاریم همه چیزبه شیوه خود و در زمان خود معلوم گردد.درنهایت آنچه که مهم است ،نه فصل اول،بلکه فصل آخر زندگیمان است که نشان میدهدمسیر راچگونه پیموده ایم.پس همواره بخندید ، ببخشید ، اعتقاد داشته باشید و عشق بورزید....
    سلاااام بهارجانم
    خوبی دوستم؟
    دیگه هیچکی نیست چرا:( نیستی اصلا....؟!
    فدات خانوم گل:-**
    سلام بهارجانم....
    خوبی دوستم؟هنوز درگیر پروژه ای؟
    مرسی که به یاد بودی:gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا