Autumn girl
پسندها
2,499

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !

    فکر نکن که فراموشت کرده ام ….

    یا دیگر دوستت ندارم !

    نه ….

    من فقط فهمیدم :

    وقتی دلت با من نیست ؛

    بودنت مشکلی را حل نمی کند ،

    تنها دلتنگترم میکند … !
    به زخمهای پشت دستم با سیگار می نگری ؟!

    درد ندارند دیـــــــــــــــگر
    از روزی که رفتـــــــــــــــی ،
    مرگ تمام درد هایم را با خودش بـــــــــــــــرد !
    مرده ها درد نمــــی کشند
    حرف آخرم این است،
    برنگرد دیـــــــــــــــگر

    زنده ام نـــــــــــکن !
    ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻧﺒﺎﺷﻪ

    ﺩﯾﮕﻪ ﭘﻨﺞ ﺷﻨﺒﻪ ﻭ ﺟﻤﻌﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻣﺰﺧﺮﻑ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﯿﺸﻦ ﮐﻪ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯿﺪﯼ ﻓﻘﻂ ﺑﺨﻮﺍﺑﯽ

    ﺷﺐ ﻫﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﯼ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺻﺒﺢ ﺑﺸﻪ

    ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺭﻭ ﺟﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﯾﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﻃﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ

    یه شارژ دو تومنی برای یک ماه کافیه

    ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺘﯽ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻫﻢ ﻟﺬﺕ ﻧﺪﺍﺭﻩ،

    ﻣﻮﺯﯾﮏ ﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺍﻏﻮﻧﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ

    ﺩﯾﮕﻪ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﯼ

    ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺳﺨﺘﺮ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ...!

    ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺘﯽ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﻭنه ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻪ...!
    داری شرمندم میکنی مژگان، ازت واقعا ممنونم
    امشب تلافی میکنم حتما ;)
    ﺩﺭﻭﻍ ﺑﮕﻮ ! ﺗﺎ ﺑﺎﻭﺭﺕ ﮐﻨﻨﺪ !

    ﺁﺏ ﺯﯾﺮ ﮐﺎﻩ ﺑﺎﺵ ! ﺗﺎ ﺑﻬﺖ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻨﻨﺪ !
    ﺑﯽ ﻏﯿﺮﺕ ﺑﺎﺵ ! ﺗﺎ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺣﺲ ﮐﻨﻨﺪ !
    ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺒﯿﻦ ! ﺗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺷﻨﺪ !
    ﮐﺬﺏ ﺑﮕﻮ ! ﺗﺎ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺷﻮﻧﺪ !
    ﻫﺮﭼﻪ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺑﮕﻮ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﭼﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﮕﻮ ﺑﻬﺘﺮﯾﻨﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ !
    ﺑﮕﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺍﺳﺖ !
    ﺑﮕﻮ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺰ ﺯﺷﺖ ﺑﻮﺩ !


    ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
    ﺑﻪ ﻃﺮﺯ ﻋﺠﯿﺐ ﻭ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ

    هر چند ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ ﻫﺎ ﮐﻢ ﻧﯿﺴﺖ،

    ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﻡ ﻫﻢ ﮐﻢ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ...!
    ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﻢ ﻣﯿﻨﺸﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ،
    ﻭﻟﯽ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
    ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ...
    ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﯾﺎ ﻧﻪ...!
    ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺧﻠﺴﻪ ﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ...
    ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﮐﻤﺘﺮ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﺧﻮﺵ ﺑﺤﺎﻟﺖ ﭼﻪ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯼ !
    ﮐﺎﺵ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻭ ﺑﺨﻨﺪﯾﻢ
    ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ...
    ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﻧﻔﺴﻬﺎﯾﺖ ﻏﺒﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ
    ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺗﺎﺭ ﺍﺳﺖ
    ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﮕﻮﯾﻢ؟ !
    ﺍﺯ ﺁﻏﻮﺷﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻡ ﻧﻤﯿﺸﻮﻧﺪ؟
    از ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺎﺩﻡ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ؟ !

    ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﺸﺘﺮ ﺑﺸﻨﺎﺳﻤﺸﺎﻥ؟
    مژگان اگه میشه چند دقیقه منتظر بمونه بعد باهم حرف میزنیم شرمنده واقعا
    با من كه باشي هيچي نميخوام

    دنيارو بي تو اصلا نميخوام
    وقتي تو هستي
    قلبم آروم
    زندگي كردن با تو آسونه
    بي تو من مردم زندگي سخته

    هر كي كه با تو باشه خوشبخته
    نگران من نباش،

    چشم های وحشـــی ام را هیچ نگاه هـــرزه ای نــمی تواند رام کند...

    نگران خودت باش که دلــــت...

    با هر لبــــخندی می لرزد...!
    بگذار غرورم در تمام کوچه پس کوچه های این شهر هرروز بدون تو

    بشکند....

    من تنهایی ام را

    بعد از تو

    به هیچکس حواله نخواهم داد.....!!
    تو دست در دست دیگری. . .

    من در حال نوازشِ دلی که سخت گرفته است از تو . . .

    مدام بر او تکرار می کنم که ،

    نترس تنهای من . . . !

    آن دستها به هیچ کس وفا ندارند . . .
    ازم دلـــم گرفته ...

    توو اين نم نم بارون...

    چشام خيره به نور، چراغ تو خيابون،

    خاطرات گذشته من و ميكشه آروم

    چه حالي دارم امشب به ياد تو زير بارون..
    ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ...


    ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ...

    ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ...

    ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ،

    ﺑﺎﺵ !

    ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺮﺍﯼ

    ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ

    ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺪﺍﺭﯼ ...!
    ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺪﺍ ﺟﻮﻥ


    ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎﻡ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ ...

    ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﺑﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ؟؟؟

    ﮔﻔﺖ : ﺍﻭﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﮔﻔﺖ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ...

    ﻣﻨﻢ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﺷﺪ ... !!!
    گـــْـــرگ بــآش تـــآ مــْــحـتــآج نــَــوآزش نــَـــبـــآشـــے☞


    گــْــــرگ یــَــعــنے أرتـــِــش تـــَـــکـــ نـــَــفـــَـــره☞

    تـــَـــــنـــــــهــــــــآ☞

    ☜ ولـــــــــے وَحـــــشے☞
    چه حس قشنگیه وقتی میشی محرم دل یکی

    یکی که بهش اعتماد داری

    بهت اعتماد داره

    از دلتنگی هاش برات میگه

    از دلتنگی هات براش میگی

    آروم میشه

    آروم میشی

    حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه...



    يعني حس خوب
    بقول خسرو شکیبایی


    بعضی وقت ها یکی طوری می سوزونتت


    که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن


    بعضی وقت ها هم یکی طوری خاموشت میکنه

    که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن


    زمانه ایست که خیلی چیزها آنطوری که بود یا باید باشد ديگر نیست
    دلتنگم نه دلتنگ تو...
    دلتنگ اینکه یه روزی هوامو داشتی،
    دلتنگ اینکه هر لحظه به یادم بودی،
    دلتنگ هر دقیقه شنیدن صدات،
    دلتنگ تا صبح بیدار موندنت فقط به خاطر اینکه دل من گرفته...
    دلتنگ اینکه اسممو سوالی صدا کنی !
    دیدی ؟؟؟
    من ديگه دلتنگ تو نیستم !
    هر تنــی شایـــــد بتونه ... .
    لذت بخش باشه ... .

    ولی ... .!

    هر شونه ای عمــــــرا بتونه ...
    آرامش بخش باشه
    ترشحات خوبی هایت
    به سنگین ترین نقطه قلبم رسیده است
    سبک تر شده ام حالا،مثل پروانه
    استشهاد سلولهای بدنم گواهی میدهد
    به بیکران شدن روحم در انزوای جسمت
    من در ترانه های تو غرق شده ام
    جنگ دست و پایم بی فایده است
    وقتی روحم را از چنگم در اورده ای
    من با تو زنده ام یا مرده ؟
    آموخته ام که وابسته نباید شد!!!


    نه به هیچکس و نه به هیچ رابطه ای !

    و این نشدنی ترین اصلی بود که من آموختم!!!
    ماندن به پای تو فایده نداشت...!
    رفتم،
    دیدی چه خوب ترک کردنت را بلدم...؟؟؟
    خواستم دوستت داشته باشم اما نفهمیدی...
    تماشا میکنم...
    میخواهم ببینم آنهایی که دورت را شلوغ کرده اند مثل من پشتت هستند؟؟؟
    تورا آنقدر که من می خواستم می خواهند؟؟؟
    ولی به همان شلوغی دورت قسم...
    پشتت خالیست...
    به حرف هایم خواهی رسید...
    اما دیگر قصه من و تو تمام شد...
    حال یک زندگی جدید ساخته ام...
    یک زندگی بدون تـــــــ ــ ـ ــــــو...

    حماقت تمام.....!!!
    ای یادگار روزهای زرد پائیز،

    مهم نیست!!!

    اکنون دلـــت برای کســی دیگـر می تپد...

    مهم آن است که من برای همیشــه تنهایــم،

    آنهم فقط به خاطر تـــو ...

    ... فقط تـ ـــ ــو ...
    ه روزهایی هست که دلم می خواد بیام پیشت
    بشینم و مثل روزای دور دست همو بگیریم
    ومن احساس کنم که فقط من تو زندگیت بودم
    ولی افسوس نه تو با وفا ماندی و نه من
    طاقت این خیانت بی انتهایت…
    حالا که نیستی بوسه هایم را نثار دیوار های اتاقم میکنم!
    همان دیوارهایی که دستهایت را می چسباندی به آنها و چشم هایت را می
    بستی و …
    یادت می آید…
    تنها مانده ام
    در روزگاری که شیرینی نیست تا برایش فرهاد شوم
    همه تلخند
    تازه اومدم سر سیستم امروز باهاش کار نکردم
    شب آموزشاشو دانلود میکنم :)
    حتما روتو خوب نکشیده بودی
    من دیروز بدجور بدن درد داشتم عصری داداش اومد خونمون بهش گفتم رگ گردن و پشتم رو بگیره تا شاید خوب شم خلاصه بهتر شدم ولی پهلوم درد میکرد دیگه
    لباس گرم بپوش، شبا روتو بپوشون تا خدای نکرده سرما نخوری فداتشم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا