دسته گلی از رز... شمیم نفسهای محبوب...
کتیبه ای از دل... ترنم عاشقانه هایی بی وصف
همه و همه مرا به سجده گاه تقدیر از یگانه ی هستی
می کشاند
و امتداد نگاهم را به سوی آسمانی پاک و بی انتها روانه می کند...
چقدر خوشبختم و چقدر آرام...
مگر چه حقی به این به روزگار داشتم جز تکیه گاهی بی همتا...
جز پر پروازی بی تکلف...
حال که به منتهای آرزوی خود رسیدم
چه نیازی به شانه زدن موهای دنیا.....
نازنین فاطمه جمشیدی
کتیبه ای از دل... ترنم عاشقانه هایی بی وصف
همه و همه مرا به سجده گاه تقدیر از یگانه ی هستی
می کشاند
و امتداد نگاهم را به سوی آسمانی پاک و بی انتها روانه می کند...
چقدر خوشبختم و چقدر آرام...
مگر چه حقی به این به روزگار داشتم جز تکیه گاهی بی همتا...
جز پر پروازی بی تکلف...
حال که به منتهای آرزوی خود رسیدم
چه نیازی به شانه زدن موهای دنیا.....
نازنین فاطمه جمشیدی