nazanin jamshidi
پسندها
3,227

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • می خواستم نگه ات دارم
    برای خودم
    برای لحظه هایی که
    آرزو داشتم کنارم باشی
    می خواستم نگه ات دارم
    در دستانم
    در آرزوهایم
    در میان نداشته هایم
    اما افسوس...
    مرسی دو تای اخری از تو دفترم وارد کردم بقیه هم که قبلا خونده بودی الان هم یکی نوشتم ببین چطوره عکس هم گذاشتم
    فرشی از گل پاهایم را نوازش می کند...

    بارانی از جنس محبت هستی ام را بوسه می زند...

    و بادی مهربان موهایم را به پایکوبی می کشاند......

    من در زیر چتری از خاطرات ناب و دوست داشتنی ام ایستاده ام

    به خاطرات شیرینم و در حقیقت به تو می اندیشم!

    به تو که روح مرا... جسم مرا... قلب مرا تسخیر کرده ای

    و در زندگی من به تحصن نشسته ای...

    مرا مجذوب محبت های بی دریغت نشانده ای...

    و در خودت به نمایش گذاشته ای...

    من دیگر خودم نیستم، محسور شده ام و به خودم می بالم که

    تو شاهزاده ی بی رقیب قلب من مجنون شده ای

    و مرا لیلی خود می پنداری

    نازنین فاطمه جمشیدی

    در آغوش تو رقصان می شوم

    و طعم عشقی از جنس دریا... از جنس زمین ... از جنس بوسه های پرورگار...

    را با شراب ناب بوسه هایت نفس می کشم...

    و جانی تازه می گیرم...

    عشق زمینی من!

    تو جلو ه ای از آینه ی محبت لایزال خداوندی...

    تو آنقدر پاک و بی آلایشی که شک دارم محصور حصار دنیا باشی

    تو از تبار فرشتگانی... از نسل بهشتیانی

    دوستت دارم...

    نازنین فاطمه جمشیدی

    سلام جدی میگی دفعه اولم بود
    حتما از عکس استفاده میکنم
    من هم میبوسمت
    خسته هم نباشی خانومی
    مرسی عزیز دلم...تموم اونچه که مینویسی به دل میشینه.عجیب....همیشه باش و همیشه بنویس....
    غروب همیشه میعادگاه من و توست

    لحظه ای که هر دو به آسمان خیره می شویم...

    سرخی شفق را به زیبایی گلهای ارغوانی عشقمان نسبت می دهیم

    و در لحظه ی فراق خورشید و آسمان،دست هایمان را به هم می بخشیم

    و امتداد نگاهمان را به بوسه ی پرورگار می سپاریم...

    پرورگاری که ما را برای هم آفرید و یک روح را در کالبد بی جان هر دویمان دمید

    و عشق مهر و سپهر را الگویمان نامید...

    که تاب فراق ندارند...آسمان می گرید...

    و خورشید یه اثبات دلدادگی اش، عاقبت باز می گردد و در آغوش یار می آرامد...

    ما نیز، در این پایکوبی نور و احساس، می بایست پیوندی نا گستنی ببندیم

    و تجدید پیمان کنیم...

    که تا آخرین نفس، همراه ،همبستر،همسفر هم بمانیم...

    قدر و منزلت تعلق و تعهد به هم را بدانیم...

    مرگ را هم، منشا جداییمان نگذاریم...

    بیا عشق اهورایی من!

    بیا، در زیر سقف این ابرهای نورانی، بار دیگر آیه ی وصال را بخوانیم

    و تا ابدیت وفادار باشیم

    نازنین فاطمه جمشیدی


  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا