خیال شیشه ای
پسندها
13,704

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام خیال جان ...
    اولش لینکش اشتباه بود .. دوباره امتحان کن .. اگر نتونستی بگو براتون لینک جدیدی قرار بدم ...
    باشه گلم پ.خ. رو باز میزارم !
    یلدای شما هم مبارک باشه !
    سلام گلم
    منم هم دلم برات تنگ شده بود وقتی رفتی بدجوری دلم گرفت اینقد که تا مدتها انگیزه باشگاه اومدن نداشتم ولی وقتی دوباره برگشتی خیلی خیلییییییییییییییییییی خوشحال شدم ممکنه یه مدت نباشم آخه کارم شروع شده و همش باسیستم باید کار کنم چشمام خیلی خسته میشن اینقد که دیگه سختمه توی خونه هم با سیستم کار کنم برای همی پیجمو بستم چون ممکنه دیر به دیر بیام !
    به صد یلدا الهی زنده باشی...انار و سیب و انگور خورده باشی...اگر یلدای دیگر من نباشم...تو باشی و تو باشی و تو باشی..پیشاپیش یلدا مبارک...از طرف تهنای باشگاه...
    ننه ای چیزی شده؟ :|
    از گلت حس کردم رو فرم نیستی :|


    من ترانه می سرایم

    تو ترانه می نوازی
    در ترانه های من اشک است و بی قراری
    یک بغل از ارزوهای محالی
    تا ابد چشم انتظاری
    فکر پایان و جدایی
    ترسم از این است که شاید
    در نگاهت من بیابم ردی از یک بی وفایی
    من ترانه می سرایم
    در ترانه هایم اما
    گاه گاه ازباتو بودن می سرایم
    از نگاهت می سرایم
    از صدایت می سرایم
    گاه گاه حس می کنم من
    ازجدایی ها سرودن باطل است
    مینویسم با تو هستم
    با تو بودن می سرایم
    افتاب و ماهتاب هم از برایم
    یک ترانه می نوازند
    من ترانه می سرایم
    تو ترانه می نوازی
    در ترانه های تو
    من نمی دانم
    نمی دانم
    چه سوزیست
    من نمی دانم چه لحنیست
    کاینچنین ارام و ساکت اشک میریزم
    با صدای سازت اما من
    تمام هستی ام را می سرایم
    زندگی را می رهانم
    عشق را می پرورانم
    من برای تو ترانه می سرایم

    آیا نامه های مرا می خوانی؟

    برای تو می نویسم

    برای تو که معنای باران را از ناودانها نمی پرسی

    برای تو که پنجره را به خاطر دیدن خورشید دوست داری

    در تنهائی سرشار از حضور صمیمانه تو اینک من اعتراف میکنم
    در این اتاق ساکت تاریک؛
    هر گاه من نگاه تو را شعر می کنم
    اگر کلمات همراه من نباشند دلم می پوسد
    من شب و تنهایی را با کلمات دوست دارم.
    آیا نامه های مرا می خوانی؟
    برای تو می نویسم

    برای تو که از همه شادیهای زندگی به شعف و شادی نزدیکتری.

    صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه

    عجیبی ست که در انتهای صمیمیت حزن می روید
    روزها می آیند و می روند، ابرها فرو می ریزند و گنجشکها پیر
    می شوند .
    من یقین دارم که اگر همین امروز پنجره روحم را به سوی صدای
    تو باز نکنم، هرگز با پرنده ها همسفر نخواهم شد.
    هر شب در اتاق کوچم به یادت فانوسی می سازم و آن به دورترین
    ستاره هدیه می دهم

    یافته ام ترا

    در روزی همه آبی

    همه هوای تازه

    یافته ام ترا

    صدایت را

    نگاهت را

    شگوهت را

    و هر آنچه را که بتوان جای داد در واژه شعر

    یافته ام ترا

    ترا که همه فری و همه نازی

    میخوانمت سبک بال

    می خواهمت پر رمق

    منی که از دیار خستگی ها گذر کرده ام...

    از چشم یا آسمان
    فرقی نمی‌کند
    باران
    وقتی بر زمین افتاد
    دیگر باران نیست
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا