sanaz_panel
پسندها
3,460

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • از یه عصبانیت ساده شروع شد
    از یه حرفی که سنگین تموم شد
    از یه برخوردی که گرون تموم شد
    بعدش یه خورده حس غریبی که نمی دونی از کجاست
    و بعد دور می شی
    تا دیگه بی حرمتی نشه
    اما ....
    منتظری که یه سراغی ازت گرفته شه
    با اینکه می دونی محاله ....
    روزها می گذرند و تو ...
    هی عاشق تر می شی
    سردر گم تر می شی
    لجباز تر می شی
    دلتنگ تر می شی
    تا اینکه آخرش حست رو گم می کنی
    اونقدر گمش می کنی که حتی یادت می ره که چه حسی بود
    دیگه حست رو حس نمی کنی
    و دردناک تر از این نمی شه
    همه چی رو شونه های تو
    و کسی از تو نمی پرسه که توانش رو داری ...
    گاهی روزها فکر می کنی که محکومی تا هدر بری , تلف بشی
    یه روز که بی خیال داری قدم می زنی
    یهو یه چیزی هلت می ده که یادت بیاد دلتنگی
    اونوقته که هی بغض می کنی و هی نمی ترکه
    اون موقع است که بیشتر سردر گم میشی
    دوباره هجوم سوالات
    دوباره گم شدن
    و تو
    با این همه سوال
    با این همه جاده های بی انتها
    روزی صد بار به خدا می گی :
    "‌خدایا
    یه جوری حرف بزن که منم بفهمم ...."
    نه می تونی بنویسی
    نه بخونی
    نه ساز بزنی
    هیچ
    یک مرده ی متحرک ...
    از یه عصبانیت ساده شروع شد
    از یه حرفی که سنگین تموم شد
    از یه برخوردی که گرون تموم شد
    بعدش یه خورده حس غریبی که نمی دونی از کجاست
    و بعد دور می شی
    تا دیگه بی حرمتی نشه
    اما ....
    منتظری که یه سراغی ازت گرفته شه
    با اینکه می دونی محاله ....
    روزها می گذرند و تو ...
    هی عاشق تر می شی
    سردر گم تر می شی
    لجباز تر می شی
    دلتنگ تر می شی
    تا اینکه آخرش حست رو گم می کنی
    اونقدر گمش می کنی که حتی یادت می ره که چه حسی بود
    دیگه حست رو حس نمی کنی
    و دردناک تر از این نمی شه
    همه چی رو شونه های تو
    و کسی از تو نمی پرسه که توانش رو داری ...
    گاهی روزها فکر می کنی که محکومی تا هدر بری , تلف بشی
    یه روز که بی خیال داری قدم می زنی
    یهو یه چیزی هلت می ده که یادت بیاد دلتنگی
    اونوقته که هی بغض می کنی و هی نمی ترکه
    اون موقع است که بیشتر سردر گم میشی
    دوباره هجوم سوالات
    دوباره گم شدن
    و تو
    با این همه سوال
    با این همه جاده های بی انتها
    روزی صد بار به خدا می گی :
    "‌خدایا
    یه جوری حرف بزن که منم بفهمم ...."
    نه می تونی بنویسی
    نه بخونی
    نه ساز بزنی
    هیچ
    یک مرده ی متحرک ...
    عجب از چشم بصیرت !
    کلا موجودات غیرقابل پیش بینی هستید
    سلام صاناظ خوبی
    باشه ازرو صفحاتش عکس میگیرم واست میفرستم :D
    خسیس هم خودتی:D
    نه خو قبلا بهت پیام داده بودم خبری ازت بگیرم ج ندادی...الان راحت باش...
    خو هویجوری یهویی میذاری میری خو:|

    مسنجرم ک ج نمیدی و...:|

    خداروشکر که خوبی...خو من ک گفتم خوبم چند بار بگم؟:D

    مامی بهترن؟عملشون خوب بود؟
    سلام

    قهر کنم باهات؟:|

    هاع خوبم تو خوبی؟معلومه کجایی عایا؟:|
    خواهش موشه
    به همین راحتی ک اینجوری نشده ، نیدونی ک بخ بخ چ مرارتی کشیده
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا