mani24
پسندها
36,498

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • لــذَتـي بـآلـآتـر ازايـن نيسـت: "كسي را ببـيني كه دُنـيـا را مـثـل تـو ميـبينـد "
    ايـنـگونه مـي فهـمـيـم ديـوانِـه نـبـوده ايـمــ...كريستين بوبن - من جهان خودم هستم ، وجدان صداي خداست
    خندیدن یک نیایش است . اگر بتوانی بخندی ٬یاد گرفته ای که چگونه نیایش کنی .


    ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟
    ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ
    ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﻨﻮﯾﺴﯽ
    ﺗـﻌﻄﯿــﻞ ﺍﺳﺖ !
    ﻭ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﯽ ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺍﻓـﮑﺎﺭﺕ
    ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﺑﺪﻫﯽ
    ﺩﺭﺍﺯ ﺑﮑﺸﯽ
    ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺳﺮﺕ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ
    ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﻮﯼ
    ﻭ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﺳــﻮﺕ ﺑﺰﻧﯽ
    ﺩﺭ ﺩﻟـﺖ ﺑﺨﻨــﺪﯼ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻓـﮑﺎﺭﯼ ﮐﻪ
    ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺫﻫﻨﺖ ﺻﻒ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ
    ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﻮﯾـﯽ :
    ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻣﻨﺘـﻈـﺮ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ !
    مردی جوان در راهروي بيمارستان ايستاده ، نگران و مضطرب در انتهای کادر در بزرگي ديده مي شود با تابلوی اتاق عمل . چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح با لباس سبز رنگ از آن خارج مي شود . مرد نفسش را در سينه حبس مي کند . دکتر به سمت او مي رود مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند . دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کرديم تا همسرتون رو نجات بديم . اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون براي هميشه فلج شده . ما ناچار شديم هر دو پا رو قطع کنيم، چشم چپ رو هم تخليه کرديم . بايد تا آخر عمر ازش پرستاري کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی . روي تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زيرش رو تميز کنی و باهاش صحبت کنی . اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش رو برداشتیم ؛ مرد سرش گيج می رود و چشمانش سياهی می رود . با ديدن اين عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد و ...
    دکتر: هه !! شوخی کردم ، زنت همون اولش مرد ؟ !!!
    بخاطر پابرهنه بودنم ازمن گذشت
    .
    .
    .
    .
    .
    همان کسی که در راهش، کفشهایم پاره شد...!!!
    دلم می خواهد

    زندگی ام را

    موقت بدهم دست یک آدم دیگر

    بگویم تو بازی کن

    تا من برگردم نبآزیآ
    آدم ها لالت می کنند...

    بعد هی می پرسند:

    چرا حرف نمی زنی؟!...

    و این خنده دار ترین نمایشنامه ی دنیاست..!
    عشــق
    همین خنده های ساده ی توست
    وقتی با تمام غصه هایت میخندی
    تا از تمام غصه هایم
    رها شوم . . .
    سرودم من زچشمانت غمم را ......

    چنان گاهی به کوی و برزن صحرای عشقت میبرم درد دلم را ....

    مرا چون توئی درمان درد است ...

    که مجنون شباهنگام های عاشقانه است ...

    این دل ...از تو میگوید ..از تو میخواند ....این نغمه ی سروده ی قلبم را ....


    نرگس فاطمی

    :gol:



    گرم است هوا روسری‌ات را بردار
    یک باغ بنفشه لای موهات بکار

    این خواهش کوچک مرا هم بپذیر
    بگذار ببوسمت عزیزم، بگذار!
    .
    .
    .
    شعر از ... فاطمه شمس



    خواب پروانه شدن می بیند !

    مهر صبحدمان داس به دست

    خرمن خواب مرا می چیند !

    آسمانها آبی

    پـَـر مرغان صداقت آبی است

    دیده در آئینه ی صبح تو را می بیند ....

    از گریبان تو صبح صادق

    می گشاید پـَـر و بال .....
    :gol:

    .
    .
    .


    :gol:ساده ترین راه اثبات ولایت برای فقیه جامع الشرایط...:gol:


    «پیشانی ام»

    سجده گاه لب هایت؛

    «چشمانم»

    میعادگاه قدم هایت؛

    «دستانم»

    تکیه گاه خستگیهایت؛

    و «قلبم»

    حریم دلتنگیهایت؛

    تمامی اینها،

    ارزانی «نیم نگاهت»!
    «رسم دنیا فراموشی است اما تو فراموش نکن کسی در لا به لای گذر زمان به یاد توست!»
    زندگ زیباست
    ان لحظه که
    میدانم خدایی هست
    در همین نزدیکی
    و مرا به یاد دارد
    و برایم بهترینها را میخواهد
    چشمهایت را
    به سوی
    ابی اسمان بگیر
    تا بدانی
    زیر این سقف
    هستی که
    همراهت خداوند هست
    تا بدانی
    که زیباترین هدایا را خدایت تقدیمت میکند
    تا بدانی
    تمام ارامش و عشق و دوست داشتن
    را خداوند نصیبمان میکند
    تا بدانی
    خداوند هر لحظه کنارت هست
    و به اسمان بنگر تا بدانی
    هر دو
    زیر یک سقفیم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا