mani24
پسندها
36,498

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مانییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟
    کجائی؟
    تنهاترینم




    تو را چون ناز ترین اتفاق غزل تا واپسین لحظه ی بودنم دوست دارم

    و می ستایم که ستودنی ترین سمت خواهشی

    و شایسته ترین دلیل دوست داشتن .

    می شناسمت که سالهاست با دلم قرینی

    و می نوازمت که مدتهاست با روح من همسفری .






    آخر قصه ی عشق ما را همان اول لو دادند
    همان جایی که گفتند :
    یکی بود … یکی نبود …

    هر که آید گوید:
    گریه کن، تسکین است
    گریه آرام دل غمگین است

    چند سالی است که من می گریم
    در پی تسکینم

    ولی ای کاش کسی می دانست
    چند دریا
    بین ما فاصله است
    من و آرام دل غمگینم

    هوای سرد پاییز است و من
    از پنجره
    در کوچه ی دلواپسی
    اشک بر....
    غبار پشت پای خاطرات تلخ تو
    بیهوده می ریزم.....
    نسیم صبح هم چون تو
    به رسم بی وفایی
    خاک غفلت را
    به درگاه دو چشم خیس من
    شاباش می ریزد.....
    تمام خاطراتم در غبار رد پایت
    زود می سوزد
    تمام بوسه هایت را
    تگرگ اشک می شوید...
    درخت نارون
    نامردیت را
    با به رقص آوردن برگهای زردش
    در عزایم
    پاس می دارد...
    چه نامردی...
    چقدر سرما....
    من از سرما
    من از سردی فصل بی کسی
    خود را ...
    در آغوش محبت می کشم شاید
    بفهمم طعم خودخواهی چه شیرین است....!
    از دکتر مسعود اصغر پور
    ﺁﺭﺍﻡ ﺑﮕﯿــــــﺮ ﺩﻟــــــﻢ ...

    ﺗﻨـــﮓ ﻧﺸـــﻮ ﺑﺮﺍﯾــــــﺶ ...

    ﻣﮕـــﺮ ﻧﺸﻨﯿـــﺪﯼ ﺟﻤﻠـــﻪ ﯼ ﺁﺧـــﺮﺵ ﺭﺍ !...

    " ﭼﯿــــــﺰﯼ ﺑِﯿﻨﻤــــــﺎﻥ ﻧﺒــــــﻮﺩﻩ "
    تا می آیم چیزی بگویم
    میان ریخت و پاش دلم
    گم می شوم
    و دست آخر
    از انتهای نبودنت
    بر می گردم سر خط
    و تمام راه
    با تکّه خاطری شکسته
    دیوار دوستت دارم هایم را
    یک خط ممتدمی کشم
    لــَـبـخــَـند ِ مـــَن
    در نگــآه ِ تو
    خــُـلاصــه میشود...


    شاهزاده ی من

    دلتنگتر از همیشه به اغوشم بکش و مرا از عاشقی برگیر ...

    عاشقم کن به این عشق ...

    حرارت بریز بر اغوشم ...

    صدایم کن تو از عشقت ....که من سخت محو تماشایم ...

    مرا در برگیر از نسیمی که کلام پرواز عاشقانه را به شمیم قلب های پر از احساس نجوا میکند ...

    کنارم باش ...ای عشق ....

    بمان با من ....بریز از حرارت عشق بر دامان بی کسی ها و مرا همدم و یار باش ...



    بمان با من ....

    بمان عشقم ...

    نرگس فاطمی

    :gol:


    بگذار احساس کنم این دستان را


    بگذار بیابم دنیارا


    دنیارا به اندازه ی دستان تو بنا نهاده اند ...


    گرمی دستانت را خورشید وگیرایی اش را سلوک ستارگان عاشق یاری رسانده اند ..


    دنیا را با احساس زیبای شکفتن گلهای ارغوانی .در اغوش ارامش بخش تو بنا نهاده اند ...


    من ارامم ....


    من ارامم در اغوش همیشگی تو ..


    مرا در اغوشی از مامن گاه عشق ساکن گزین ...


    تا مرا بر بیقراری هایم درمانی از جنس وصال باشد ..


    دوستت دارم ...


    زندگی من .....


    نرگس فاطمی


    :gol:



    چشمهایت رنگ اسمان را دارد
    ابی و زلال
    لبخندت پر مهر هست
    دستانت پر سخاوت
    لبخند بزن شاید لبخندت باعث ارامش دل یه بچه کوچولو بشه که نه پدر داره و نه مادر
    بعضی وقت ها سکــــــوت میکنی چون آنقدررنجیده ای که نمی خواهی حرفی بزنی.

    بعضی وقت ها سکــــــوت میکنی چون واقعاحرفی واسه گفتن نداری

    گاه سکــــــوت یه اعتراضه

    گاهی هم به انتظار

    اما بیشتر سکــــــوت واسه اینه که هیچ کلمه ای نمی تونه غمی رو که تو در وجودت داری توصیف کنه
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا