نگار پاستور
پسندها
556

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خداوندا به من بیاموز:

    دوست بدارم کسانی را، که دوستم ندارند

    عشق بورزم به کسانی، که عاشقم نیستند

    محبت کنم به کسانی، که محبتی در حقم نکردند

    بگریم با کسانی، که هرگز غمم را نخوردند

    و بخندم با کسانی،

    که هرگز شادیهایشان را با من قسمت نکردند.
    یه دختر 5 ساله از داداش بزرگترش پرسید: عشق چیه؟
    و اون جواب داد:
    عشق حسیه که وقتی تو شکلات مدرسمو از پاکت خوراکیام بر میداری
    و من همیشه گرسنه میمونم...
    ولی هنوز دلم نمیاد جای خوراکیامو عوض کنم
    من دلم گرفته

    هر چه می روم نمی رسم

    رد پای دوست

    کوچه باغ عشق

    سایبان زندگی کجاست ؟
    رنج هست، مرگ هست، اندوه جدایی هست،
    اما آرامش نیز هست، شادی هست، رقص هست،
    خدا هست.
    زندگی، همچون رودی بزرگ، جاودانه روان است.
    زندگی همچون رودی بزرگ که به دریا می رود،
    دامان خدا را می جوید .
    خورشید هنوز طلوع میکند
    فانوس ستارگان هنوز از سقف شب آویخته است :
    بهار مدام می خرامد و دامن سبزش را بر زمین می کشد :
    امواج دریا، آواز می خوانند،
    بر میخیزند و خود را در آغوش ساحل گم میکنند.
    گل ها باز می شوند و جلوه می کنند و می روند .
    نیستی نیست .
    هستی هست .
    پایان نیست.
    راه هست.
    تولد هر کودک، نشان آن است که :
    خدا هنوز از انسان ناامید نشده است .
    هـــمـیـشــه نـــه
    ولــــی گـــاهـــی
    مــیــان بـــودن و خـــواســتـن
    فـ ـاصـلــه مـــی اُفــتــد . . .
    .
    وقـ ـتــهــایـــی هـــســت کـــه
    کــســی را
    بـــا تــمـــام وجــــود میخواهــــی
    .
    .
    .
    ولــــــی نــــبـــــــایــــد کــنـــارش بــــاشـــی !
    سلاااااااااااااااااااام ابجی نگار گل....
    مرسی بابت مهربونیات....
    بابا مارو کمتر شرمنده کن...:d
    نفس هایم را بشمار . . .
    " آنها را به قیمت دوست داشتنت از دست می دهم "
    نه برای گذر عمر
    گاهی وسط یک خیابان
    سردت می شود ،
    بغض می کنی
    نفست می گیرد
    فقط
    .
    .
    .
    برای دیدن کسی
    که پیراهنش شبیه او بوده !
    .
    نفس هایم را پاره پاره می کنم
    باز به یاد تو دوخته می شوند . . .
    من خوبم..!
    عاشق نیستم…
    فقط گاهی حرف تو ک میشه دلم تنگ میشه…
    این ک عشق نیست..
    هست..??
    “صفر را بستند ”
    تا ما به بیرون زنگ نزنیم
    از شما چه پنهان
    ما از درون زنگ زدیم!
    نمی گوید بیا
    نمیگوید بمان
    نمیگوید برو حتی راحتم بگذار
    می آید حرف های عاشقانه میشنود
    لبخند میزند و میرود
    کارهرشب اوست
    همیشه مادررا به مداد تشبیه میکردم
    که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…

    *********
    ولی پدر ...
    یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
    خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
    فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
    دارم سعی می کنم همرنگ جماعت شوم،

    آهای جماعت...

    میشود کمکم کنید؟؟؟؟؟؟

    شما دقیقا چه رنگی هستید؟!

    رمانتیک...

    گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم

    ببرم بخوابانمش!

    لحاف را بکشم رویش!

    دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!

    حتی برایش لالایی بخوانم،

    وسط گریه هایش بگویم:

    غصه نخور خودم جان!

    درست می شود!درست می شود!

    اگر هم نشد به جهنم...

    تمام می شود...

    بالاخره تمام می شود...!!!
    یه آدمایی هستن که همیشه با حوصله جواب اس ام اساتو میدن ... !
    هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم ... !
    وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا میگرده , راهشون رو کج میکنن از یه طرف دیگه میرن که اون نپره ... !
    همینایی که تو سرما اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون ... !
    آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش میگیرن تا از ... !
    ... ... اونایی که تو تلفن یهویی ساکت میشن ... !
    اینایی که همیشه میخندن ... !
    اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن ... !
    همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن ... !
    اینا فرشتن ... !
    کــمی عـوض شدم .
    دیــریست از خــداحـافظی ها غـمگین نــمیشوم .
    به کـسی تــکــیه نـمیـکنم .
    از کـسی انــتظار مـحبت نــدارم .
    خودم بــوسه میـزنم بر دسـتانم .
    ســر به زانـو هایم مـیگذارم و سـنگ صـبور خـودم
    مـیشوم .
    نـگران خـودم مـیشوم .
    بـرای خــودم هـدیه مـیخرم .
    با خـودم سـاعت ... هـا حـرف مـیزنم در دنـیای خـودم .
    کـسی حـق ورود نـدارد جـز خــودم ..
    سلاااااااااااااااااااام ابجی نگار گل....
    مرسی بابت مهربونیات....
    بابا مارو کمتر شرمنده کن...:D
    دلمان خوش است که مینویسیمو دیگــران می خـواننــدو عــده ای می گـوینــدآه چـه زیبــا و بعضــی اشـک می ریــزندو بعضــی مـی خنــدنـددلمــان خـوش اســتبه لــذت هــای کــوتـاهبه دروغ هــایی که از راســتبـودن قشنــگ تـرندبه اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاندیـا کســی عاشقمــان شــودبا شــاخه گلی دل می بنــدیـمدلمــان خـوش می شــودبه بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـیو وقــتی چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــودچقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــمو چــه ســــاده می شـکــنیمهمــــه چیـــز را ...
    ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡﻭﺳﻂ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺗﺐ ﻋﺮﻕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡﺑﯿﺪﺍﺭﻡ ﮐﻨﯽ ﻭﺑﮕﻮﯾﯽﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﯼ!
    هــــــــی رفیق ... زیادی خوبی نکن ! انسان است ، فراموشکار است ...! از تنهاییش که در بیاید ، تنهاییت را دور میزند ! پشت می کند به تو ، به گذشته ات ...! حتی روزی میرسد که به تو هم میگوید : شما !؟
    بچه کـــه باشیاز نقـــاشی هایت هممی تـــوانند به روحــــــیات و درونیـاتت پی ببرندبــــــزرگ کـــِه می شــــویاز حـــرفهایت هم نمیفهـــنددر دلــــــــت چه خــبر است....
    پرنده،‌ دانه ای توت را با خود بردبه سنگي دادسنگ باران خواستباران آمد و بوسيدشجاي بوسه، گلي بشكفت،از آن سوهاعاشقي آمد، به ميعادگاه اش مي‌رفتگل را از ساقه چيدبه معشوق اش دادمعشوق گل را به زلفش آویختو در اندك زمانيباد شمال طره ای از موی های اش را با خود برد،شهر بوي عشق گرفت !...
    آدم که غمــگيــــن می شود



    خودش را جــــــدا می کند از جمع


    که مبـــــادا آسيبی به خــــوشی های ديگران بزند . . .


    مورد فـــرامــــوشــی قرار می گيرد و تنـهــــا تر و تنــهـــــا تر می شود


    ...


    آنچنان در تنــهـــــايی خود غـــــرق می شود که ديگـــــر با هيـــــچ تلنگری بر نمی خيزد.

    و اين آغاز تلـــــــــــــخ يکـــــــ پــايــان است
    مغرور و خودشیفته نیستم

    ولی یاد گرفتم که توزندگیم

    منت احدی رو نکشم

    خداحافظ تو فرهنگ لغت من جوابش فقط یه کلمه است

    "به سلامت"

    همین....!!!
    وقتی میگویی عشق
    حواست باشد
    این عشق هست نه هوس که وقتی فردا یه زیباتر دیدی دلت بلرزد اخر اگر عاشق باشی تنها
    نگاهش
    صدایش
    خنده هایش
    به تو زندگی میدهد و غصه اش برایت از شنیدن صدای هر زیبارویی مهمتر خواهد شد حال اگر کسی در زندگیتان امده که این چنین شما راتغییر داده و باعث شده دیگر هیچ کس به چشمتان نیاید جز خودش بدانید سخت عاشق شده اید و بدانید روزی میاید که او را برای خود میکنید تنها کافیست او را دوست بدارید و دوست داشتنتان
    را به او بیان کنید
    من خدایی دارم، که در این نزدیکی هاست
    نه در آن بالاها
    مهربان، خوب، قشنگ
    چهره اش نورانیست
    گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من
    او مرا می فهمد
    او مرا می خواند،
    او مرا می خواهد . . .
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا