نگار پاستور
پسندها
556

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دنیا نباشد...

    فقط کوچه ای باشد

    و اندکی باران

    و دوستی که زلالتر از باران است
    همه لرزش دست و دلم
    از آن بود که عشق پناهی گردد
    پروازی نه گریز گاهی گردد
    آی عشق آی عشق
    چهره آبی‌ات پیدا نیست


    و خنکای مرحمی بر شعله زخمی
    نه شور شعله بر سرمای درون
    آی عشق آی عشق
    چهره سرخت پیدا نیست


    غبار تیره تسکینی بر حضور ِ وهن
    و دنج ِ رهائی بر گریز حضور
    سیاهی بر آرامش آبی
    و سبزه برگچه بر ارغوان
    آی عشق آی عشق
    رنگ آشنایت پیدا نیست
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/497182-%D8%A8%D8%AF%D9%88-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%88%D9%88%D9%88%D9%88%D9%88%D9%88%D9%88%D9%88%D9%88%D9%88%D9%88-%DB%8C%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%86%D8%B4-%D8%B6%D8%B1%D8%B1-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87/page25#245
    نمی نویسم ...

    چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی

    حرف نمی زنم ...

    چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی

    نگاهت نمی کنم ...

    چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی

    صدایت نمی زنم ...

    زیرا اشک های من برای تو بی فایده است

    فقط می خندم ...

    چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام...
    دل من در دل شب

    خواب پروانه شدن می بیند !

    مهر صبحدمان داس به دست

    خرمن خواب مرا می چیند !

    آسمانها آبی

    پـَـر مرغان صداقت آبی است

    دیده در آئینه ی صبح تو را می بیند ....

    از گریبان تو صبح صادق

    می گشاید پـَـر و بال .....
    دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش
    راه آسمان باز است ، پر بکش
    او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را میخواند ؟
    اگر هیچکس نیست ، خدا که هست . . .
    ^_~ صــــــــــــرفــــــــــ ــاً جــــــهـــــــــــــــتِ اطـــــــــــــــــلاع ~_^

    " عفــــــــت " یعنــــــــی اینکــــه ...
    زیبـــــــایـــــــی هـا و زینــــــت هـایمــــــــان را ...
    پـــــاک و انحصــــــاراً برایِ همســـــــرمــــــان نگــــــاه داریـــــــم ...
    مبــــــادا ...
    حتــــی گوشــــــه ای از نگــــــاهِ غیــــــر بــــــه تاراجـــــش ببَــــــرد .
    باران
    باران
    مرا پاک کن
    مرا باخودم اشنا کن
    مرا با خود ببر
    به انجا
    به ان اقیانوس پر تلاطم وپر موج
    به ان کشتی
    که سکانش به دستانم
    و بادبانش به فرمانم
    باران
    باران
    بشارت ده
    قلبم را
    به نور و رنگین کمان
    به طراوت برگان
    باران
    باران
    مرا پاک کن
    مرا با خودم اشنا کن
    عشق اگر عشق باشد ؛
    هم خنده هایت را دوست دارد ،
    هم گریه هایت را ….
    هم شادی ات را دوست دارد ؛
    هم غم هایت را …
    هم لحظه های شادابی ات را می پسندد ،
    هم روز های بی حوصلگی ات را …
    هم دقایق پر ازدحامت را همراهی میکند ،
    هم دقایق تنهایی ات را …
    عشق اگر عشق باشد ،
    هم زیبایی هایت را دوست دارد ،
    هم اخم هایت را در روزهای تلخی …
    هم سلامتت را می پسندد ،
    هم روزهای گرفتاری و بیماری همراهی ات می کند …
    عشق اگر عشق باشد ،
    با یک اتفاق ،
    تو را تعویض نمی کند ،
    همراهی ات می کند تا بهبود یابی …
    عشق اگر عشق باشد ،
    هر ثانیه دستانش در دستان توست ،
    در سختی و آسانی …
    تا ابد ...
    موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن
    هر روز صبح در آفریقا، آهویی از خواب بیدار میشود
    و برای زندگی كردن و امرار معاش در صحرا میچرد
    آهو میداندكه باید از شیر سریعتر بدود
    در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد
    شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد
    میداند كه باید از آهو سریعتر بدود، تا گرسنه نماند
    مهم این نیست كه تو شیر باشی یا آهو ...
    مهم اینست كه با طلوع آفتاب از خواب برخیزی و برای زندگیت
    با تمام توان
    و با تمام وجود شروع به دویدن كنی ..
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا