دکتر مهدیه
پسندها
1,972

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ده حقیقت در مورد شما:
    1)شما اکنون در حال خواندن این متن هستید
    2)شما متوجه شدید که این چه حقیقت مسخره ای بود!
    4) شما دقت نکردید که من شماره ی 3 را رد کردم!
    5) شما هم اکنون چک می کنید که آیا واقعاً 3 را رد کردید!
    ...6) شما دارید می خندید
    7)شما هم چنان در حال خواندن این نوشته هستید
    9) شما باز هم دقت نکردید که من هشت را رد کردم

    10)شما دارید چک می کنید و از برای اینکه دوباره این اشتباه را تکرار کردید می خندید
    همچنین در صورت تمایل ، در نظرسنجی ِ مسابقه ی هنری نیز شرکت کنید :

    نظرسنجی مسابقه تابلوی هنری بچه های باشگاه مهندسان ایران - صنایع دستی :gol:
    فراخوان بزرگ تالار هنر : تاسیس تالار "گالری ِ آثـــــــــار هنــــــــری ِ شما"

    منتظر آثار هنری شما هستیم . :gol:
    قدم از راه طلب باز کشیدیم بس است
    اول و آخر این مرحله دیدیم بس است
    بعد از این ما و سر کوی دل آرای دگر
    با غزالی به غزل خوانی و غوغای دگر
    تو مپندار که مهر از دل محزون نرود
    آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود
    وین محبت به صد افسانه و افسون نرود
    چه گمان غلط است این، برود چون نرود
    چند کس از تو و یاران تو آزرده شود ؟
    دوزخ از سردی این طایفه افسرده شود
    ای پسر چند به کام دگرانت بینم؟
    سرخوش و مست زجام دگرانت بینم؟
    مایه عیش مدام دگرانت بینم؟
    ساقیِ مجلس عام دگرانت بینم؟
    تو چه دانی که شدی یار چه بی باکی چند
    چه هوس ها که ندارند هوسناکی چند
    در کمین تو بسی عیب شماران هستند
    سینه پر درد ز تو، کینه گذاران هستند
    داغ بر سینه ز تو سینه فکاران هستند
    غرض این است که در قصد تو یاران هستند
    باش مردانه که ناگاه قفایی نخوری
    واقف دور و برت باش که پایی نخوری
    گر چه از خاطر«وحشی» هوس روی تو رفت
    وز دلش آرزوی ِ قامت ِ دلجوی ِ تو رفت
    شد دل آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت
    با دل پرگله از ناخوشی خوی تو رفت
    حاش لله که وفای تو فراموش کند
    سخن مصلحت آمیز کسان گوش کند
    پیش او یارِ نو و یارِ کهن هر دو یکی است
    حرمت مدعی و حرمت من، هر دو یکی است
    قول زاغ و غزل مرغ چمن، هر دو یکی است
    نغمه بلبل و غوغای زغن هر دو یکی است
    این ندانسته که قدر همه یکسان نبود
    زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود
    چون چنین است پی یار دگر باشم به
    چند روزی پی دلدار دگر باشم به
    عندلیبِ گل ِ رخسارِ دگر باشم به
    مرغ خوش نغمه گلزار دگر باشم به
    نوگلی کو که شوم بلبل دستان سازش؟
    سازم از تازه جوانان چمن، ممتازش
    آن که بر جانم از او دم به دم آزاري هست
    مي توان يافت كه بر دل زمنش باري هست
    از من و بندگي من اگرش عاري هست
    بفروشد كه به هر گوشه خريداري هست
    به وفاداري من نيست در اين شهر كسي
    بنده اي هم چو مرا هست خريدار بسي
    مدتي در ره عشق تو دويديم بس است
    راه ِ صد باديه درد، بُريديم بس است
    دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
    داستان غم پنهانی من گوش کنید
    قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
    گفتگوی من و حیرانی من گوش کنید
    شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی؟
    سوختم سوختم، این راز نهفتن تا کی؟
    روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
    ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
    دل و دین باخته، دیوانه رویی بودیم
    بسته سلسله سلسله مویی بودیم
    کس در آن سلسله غیر از من و دلبند نبود
    یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
    نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت
    سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت
    این همه مشتری و گرمی بازار نداشت
    یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
    اول آن کس که خریدار شدش من بودم
    باعث گرمی بازار شدش من بودم
    عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او
    داد رسوایی من، شهرت زیبایی او
    بس که دادم همه جا شرح دل آرایی او
    شهر پرگشت زغوغای تماشایی او
    این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
    کی سر برگ من بی سر و سامان دارد؟
    چاره این است و ندارم به از این رای دگر
    که دهم جای دگر، دل به دل آرای دگر
    چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر
    بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر
    بعد از این رای من این است و همین خواهد بود
    من بر این هستم و البته چنین خواهد بود
    در مقابل تقدیر خداوند مثل کودکی یک ساله باش!وقتی او را به هوا می اندازی،میخندد،چون ایمان دارد که تو او را خواهی گرفت
    دکی جان سلام، احوالت ؟ خوبی؟ اومدم نبودی! خیلی دلم واستون تنگ شده
    سلام من میخوام دوتا بی سیم بسازم که بردش حدود 1000 متر باشه . کسی میتونه در این زمینه منو یاری کنه؟!البته بدون نیاز به آنتن هوایی با سپاس فراوان .
    عاشقی که تن معشوق را نمی‌شناسد، به دشواری به دل او راه می‌یابد. شناختنِ تن او نیز آسان نیست؛ نه تنها باید جغرافیای حس تنانه‌ی او را کشف کند که باید دریافت او نسبت به اندام خودش را نیز بفهمد؛ این‌که معشوق، خود، پیکرِ خویش را چگونه می‌بیند: آیا از آن مغرور است یا شرمگین؟ آیا تن‌اش را پشت پرده‌های خاموشی و خلوت پنهان می‌کند یا از برآفتاب انداختن‌اش لذت می‌برد؟
    عاشق می‌تواند با فهمِ خودآگاهی معشوق به تنِ خود، شرم او را به شور بدل کند یا میل‌اش به غرور را برآورد. عاشق کامیاب کسی است که معشوق را پر از شادی از داشتن اندامی می‌کند که دارد. اگر عاشقی نتواند در رابطه‌ی معشوق با تن‌اش مداخله کند، با او بیگانه خواهد ماند.
    دوستان عزیز..مهدیه گفتن بهتون بگم که الان نت ندارن و به محض اینکه نتشو شارژ کنه میاد باشگاه.. خیلی هم دلش تنگ شده واستون

    دوستان عزیز..مهدیه گفتن بهتون بگم که الان نت ندارن و به محض اینکه نتشو شارژ کنه میاد باشگاه.. خیلی هم دلش تنگ شده واستون
    شد نیمه ی شعبان و جهان گشت جوان
    از مقدم پاک آن ولی سبحان

    آن پرده نشین کاخ وحدت امروز
    بنمود رخ از پرده و گردید عیان

    ولادت امام زمان(ع) مبارک باد


    سلام من یه مدت نیستم.....شایدم هیچوقت نیام حلال کن....
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا