bera Jun 2, 2013 درمانده از این دنیا من بی تو و تو تنها تو گمشده ی صحرا من تشنه ی گشتن ها من خسته ی رفتن ها تو قفل همه در ها من ریشه این خاکم تو لحظه چیدن ها بوئیدن و بگذشتن از باغ اقاقی ها از اشک گل لاله ییوستن دریا ها من لحظه دیدارم تو وقت گذشتن ها تو زخمه ی هر سازی من ناله رفتن ها در ساکت چشمانت فریاد شکستن ها من زائر درگاهم تو اوج رسیدن ها http://www.iransong.biz/g.htm?id=1725
درمانده از این دنیا من بی تو و تو تنها تو گمشده ی صحرا من تشنه ی گشتن ها من خسته ی رفتن ها تو قفل همه در ها من ریشه این خاکم تو لحظه چیدن ها بوئیدن و بگذشتن از باغ اقاقی ها از اشک گل لاله ییوستن دریا ها من لحظه دیدارم تو وقت گذشتن ها تو زخمه ی هر سازی من ناله رفتن ها در ساکت چشمانت فریاد شکستن ها من زائر درگاهم تو اوج رسیدن ها http://www.iransong.biz/g.htm?id=1725
محمد ساوه Jun 1, 2013 امیری به شاهزاده خانمی گفت: من عاشق توام!!.. شاهزاده گفت:زیباتر ازمن خواهرم هست که در پشت سر تو قرار دارد. امیر برگشت دید هیچ کس نیست شاهزاده گفت:تو عاشق نیستی! عاشق به غیر از معشوقش به کسی نظر نمی کند...!
امیری به شاهزاده خانمی گفت: من عاشق توام!!.. شاهزاده گفت:زیباتر ازمن خواهرم هست که در پشت سر تو قرار دارد. امیر برگشت دید هیچ کس نیست شاهزاده گفت:تو عاشق نیستی! عاشق به غیر از معشوقش به کسی نظر نمی کند...!