شده بعضي وقتا يهو ديگه دوستش نداشته باشي؟
به خودت مي گي اصلاً واسه چي دوستش دارم؟
مگه کيه؟
مگه واسم چيکار کرده؟
مگه چي داره که از همه بهتر باشه؟
اصلاً من که خيلي از اون بهترم....
بعد به خودت مي خندي که اصلاً واسه چي اينقدر خودتو اذيت کردي؟
يهو، يه چيزي يادت مياد....
يه چيز ِ خيلي کوچيک....
... يه خاطره....
يه حرف....
يه لبخند....
يه نگاه....
و بعد....
همين....
همين کافيه تا به خودت بياي و مطمئن بشي که نمي توني فراموشش کنی
روز شمار ( روز سیُم ) :
امروز ( یا الان نصف شب 3:30 بامداد ) با یه ذهن خسته و درگیر دارم به این فکر میکنم که اگر روزی از اینجا برم به هر دلیلی حتی اخراج و گرفتن اون امکانات مدیریتی ...! اون موقع به چی فکر میکنم یعنی !!!؟؟!
گاهی آدم خوبه به این چیزها فکر کنه ...!! تا دلایل اصلی بودنش رو بدونه !!! و اشتباهاتش اونها رو کمرنگ نکنه !!
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود , از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود , زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم , یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
روشمار ( روز دویم ! ) :
گاهی وقتی خسته میشم دلم میخواد با یک دوست حرف بزنم ! یکی که راحت بشه باهاش حرف زد ؛ این چند روز هر چند که خسته شدم و هم اینکه انتظارات و خواسته هام اونطور پیش نرفت که میخواستم ولی باز هم خدا رو شکر گره کارهای عقب افتاده دیگه م داره باز میشه و با تمرکز بیشتری برای اونها زمان بیشتری گذاشتم ! هر چند که ...
فقط همون گاهی فقط دل آدم یه دوست و هم صحبت میخواد که بتونه خوب درکش کنه و درکت کنه و با حرفهاش قدرت رفع خستگیت رو داشته باشه ...
به زودی بر میگردم با برنامه ریزی بهتر ...
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا. فراغت از تو میسر نمیشود ما را
persian_sphinx عزیز سلام! با توجه به اعلام نتایج ارشد و بازدیدهای زیاد از سایت باشگاه، برای پشگیری از مشکلات فنی، موقتا برخی از امکانات سایت برای کاربران عادی عزیز غیرفعال شده است.