دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد
به خط و خال گدایان مده خزینه دل
به دست شاهوشی ده که محترم دارد
نه هر درخت تحمل کند جفای خزان
غلام همت سروم که این قدم دارد
رسید موسم آن کز طرب چو نرگس مست
نهد به پای قدح هر که شش درم دارد
زر از بهای می اکنون چو گل دریغ مدار
که عقل کل به صدت عیب متهم دارد
ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان
کدام محرم دل ره در این حرم دارد
دلم که لاف تجرد زدی کنون صد شغل
به بوی زلف تو با باد صبحدم دارد
مراد دل ز که پرسم که نیست دلداری
که جلوه نظر و شیوه کرم دارد
ز جیب خرقه حافظ چه طرف بتوان بست
که ما صمد طلبیدیم و او صنم دارد
آنگاه که تولد دختری بی گناه مایه ننگ عرب های پا برهنه و جاهل بود.
آنگاه که زندگی برای دخترکان ساعتی به طول نمی انجامید.
نیاکان ما، بلندترین شب سال، یلدا، شب تولد مینو الهه زن، و میترا الهه خورشید را شب زنده داری می کردند.
این است میراث ایران زمین؛ این شب و همه شب های پر ستاره ایرانی پیشکش شما؛ آرزو دارم در پس یلدای زندگیتان زایش خورشید را نظاره گر باشید.