مجادله بر سر یک خال در ادبیات
حافظ....اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را...به خال هندویش بخشم سمرقندو بخارا را
صائب تبریزی....اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را...به خال هندویش بخشم سرو دست و تن وپا را
هر آن کس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد...نه چون حافظ که می بخشد سمر قندو بخارا را
شهریار....اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را...به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آن کس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد....نه چون صائب که می بخشد سرو دست وتن وپارا
سرو دست وتن وپا را به خاک گور می بخشند...نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
..................
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را...خوشا بر حال خوشبختش بدست آورد دنیا را
نه جان وروح می بخشم نه املاک بخارا را.....مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد اینکارا؟
خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلا....که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی نه صائب دست وپاها را....فقط می خواستند اینها بگیرند وقت ماها را