مدت زیادی از رقص قلم در دستانم دورم... قلم را می رقصانم...تا لذتش را فراموش نکنم...می دانم گاهی باید ایستاد... تا به مقصد رسید.....شب و روز ، خورشید و زمین در حرکتند... اما تو بایست.، ای زمان دست بردار از دویدن...:gol:
¯`v´¯)
`•.¸.•´
☻/
/▌
/ \
★تویکی از بهترین دوستای منی★
★این کتیبه رو رو پیج بهترین دوستات بذار★
★اونوقت می فهمی چندنفر تورو بهترین دوستشون میدونن★
★نترس تو بهتـ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــرینی دوست من
سلام عزیزم
امیدوارم در کنار خانواده خوب و خوش باشید
کلا دیگه خیلی بندرت میام اینجا .
ولی وظیفه خود م دونستم بیام و به شما و همه هموطنای شمالیم مصیبت سیل و کشته شدن هموطنان شمالیم رو تسلیت بگم . خدا به همه عزیزان مصیبت زده صبر عنایت کنه
امیدوارم روزی برسه که همه درد همدیگرو درک کنیم و بفهمیم باید برای خیلی چیزا بهای سنگینی بدیم از جمله سکوت امروزمون
از پشت درب بسته کسی آه می کشد
یوسف دوباره ناله ز یک چاه می کشد
در زیر پای هلهله ها این صدای کیست؟
این پای کوب و دست فشانی برای کیست؟
از ظرفِ آبِ ریخته بر این زمین بپرس
از یک کنیز یا که از آن یا از این بپرس
زرد است از چه گندمِ رویِ دلِ رضا
بر باد رفته است چرا حاصل رضا
زلف مجعد پسرش را نگاه کن
آنگاه یاد یوسف غمگین چاه کن
ای کاش دست کاسه ی انگور می شکست
تا چهره جواد به زردی نمی نشست
ای کاش زهر قاتل و مسموم خویش بود
ای کاش کشته اثر شوم خویش بود
دیدند چند طایفه ای از کبوتران
با بال روی بام کسی سایه گستران
خداراشکر سعی کن خوش بگذرونی
منم خوبم بد نیست میگذره با بچه ها فعلا که خیلی سریع میگذره یه ماه گذاشت هفته دیگه میخوام امتحان بگیرم اما در کل معلمی کار سختیه
خواهش میکنم اره عمر مث باد میگذره