از سفر آمده ام کوله بارم سنگین
همه از عشق و غم و بی تابی
جاده ها طولانی
من و تنهایی و تاریکی شب همه با هم بودیم
ماه لبخند می زد به چه می خندید باز ؟ از خودم پرسیدم
ماه می خندد و می خندید و خواهد خندید
با تو فریاد زدم من و بسپار به باد من و بسپار به یاد من و بسپار به آغوش خدا .....