تو چه ساده اي و من ، چه سخت
تو پرنده اي و من ، درخت.
آسمان هميشه مال توست
ابر، زير بال توست
من ، ولي هميشه گير کرده ام.
تو به موقع مي رسي و من،
سال هاست دير کرده ام.
***
خوش به حال تو که مي پري!
راستي چرا
دوست قديمي ات _ درخت را _
با خودت نمي بري؟
***
فکر مي کنم
توي آسمان
جا براي يک درخت هست.
هيچ کس در بزرگ باغ آفتاب را
روي ما نبست.
يا بيا و تکه اي از آسمان براي من بيار
يا مرا ببر
توي آسمان آبي ات بکار.
***
خواب ديده ام
دست هاي من
آشيانه تو مي شود.
قطره قطره قلب کوچکم
آب و دانه تو مي شود.
ميوه ام:
سيب سرخ آفتاب.
برگ هاي تازه ام:
ورق ورق
نور ناب.
***
خواب ديده ام
شب، ستاره ها
از تمام شاخه هاي من
تاب مي خورند.
ريشه هاي تشنه ام
توي حوض خانه خدا
آب مي خورند.
***
من هميشه
خواب ديده ام، ولي ...
راستي ، هيچ فکر کرده اي
يک درخت
توي باغ آسمان
چقدر ديدني ست!
ريشه هاي ما اگرچه گير کرده است
ميوه هاي آرزو، ولي
رسيدني ست.