به به...بزرگ مایی پَ...

آورین...خوشم اومد از عقیده ت...
اتفاقا اصن قیافه من حس بدو القا میکنه!!

تا لنگ ظهر میخوابم...ناهارو که خوردم میشینم فک میکنم...
چون کاری ندارم از بیکاری دوباره یه چرت میزنم...
پا میشم شام میخورم و میام نت...
ینی کل خانواده در عجبن از این بیکاری...
غروب مامانم اومد دید دراز کشیدم چشامو بستم...
میگه چیکار میکنی داری میخوابی؟! گفتم آره دیگه...کار که ندارم...بخوابم لاقل...
