• ساله شدم امروز ولی هنوز پر از آرزوهای ساده ام و هنوز کمی امیدوارم که روزگارم به شود. فکر می کنم چیزی در من هست که با وجود همه سخت ها و نا مرادی ها دوست دارد سبک و کودک وار بماند و روزگار بگذراند. در خودم کودک وارگی را حس می کنم ، من که در کودکی هیچگاه کودکانه نبوده ام موهبت بزرگی است در این روزهای سخت.
    به همه آرزوهای خوب و رنگین جهان نیاز دارم که سالم را سرشار کنم از روزهای خوب.
    امروز روز من است و من
    تمام دلتنگیهایم را
    به جای تو
    در آغوش می کشم
    چقدر جایت میان بازوانم خالیست
    تولدم مبارک
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    صدای یک پرواز
    فرود یک فرشته
    آغاز یک معراج
    و شروع یک زندگی
    ” تولدم مبارک “
    از قافله جا ماندم
    درستبیست و چند سال پیش،
    ماندم...
    زندانیاین روزگار زشت شدم...
    روزگاریکه
    نه ازجنس من است نه از برای من...
    چهرسمیست دنیا!
    ازگردشش می نالیم و می نالیم
    و روززمین گیر شدنمان را جشن میکیریم!
    نمیدانم...
    قلممزیر بار دردها ترک برداشته کمرم خم شده!...
    با اینحال
    هنوز همبه دوست لبخند میدهم
    . امروز آغاز بیست و ششمین سالگرد
    غربتنشینی ام هست....
    به رسمعادت...
    تولـــــــــــدممبارک
    امروز برای خیلی ها یک روز معمولی بود اما برای من ن چون جای یک یاد خالی بود
    چه سخت است جشنتولدی بگیرم بدون حضورت.......
    چه کنم وقتی که نیستیتا شمعهایت را که سرتاپا می سوزند و حتی آهی هم نمی کشند را خاموش کنی؟؟
    چه کنم با چاقویی کهقبل از بریدن کیک فکرهای پرتی را به ذهنم می آورند؟؟
    مهم نیست....
    شمع ها را با آهم فوتمی کنم.....
    و چاقو را.....
    و چاقو را.....
    چه کنم؟؟
    ب ت ک می اندیشم
    همه فراموش شدگانی هستند و بس
    ب من مجال بده
    بگذار در گوشت نجوا کنم

    .
    .
    .
    من تنها ت را میخاهم و بس
    میخانی؟
    میگویی زیبایند !
    نوشته هایت
    و من تازه میفهمم درد هم از دور میتواند زیبا باشد
    از شوق به هوا به ساعت نگاه میکنم حدود سه نصف شب است چشم میبندم ک مبادا چشمانت را از یاد برده باشم و طبق عادت کنار پنجره میروم سوسوی چند چراغ مهربان و سایه کشدار شبگردان خمیده و خاکستری گسترده بر حاشیه ها و صدای هیجان انگیز چند سگ و بانگ آسمانی چند خروس از شوق به هوا میپرم چون کودکیم و خوشحال که هنوز معمای سبز رودخانه از دور برایم حل نشده است آری از شوق به هوا میپرم و خوب میدانم …………..سال هاست که مرده ام
    دنیای ما اندازه ی هم نیست
    من عاشق بارون و گیتارم
    من روزها تا ظهر می خوابم
    من هر شبو تا صبح بیدارم
    دنیای ما اندازه ی هم نیست
    من خیلی وقتا ساکتم سردم
    وقتی که میرم تو خودم شاید
    پاییز سال بعد برگردم
    دنیای ما اندازه ی هم نیست
    می بوسمت اما نمی مونم
    تو دائم از آینده می پرسی
    من حال فردامم نمی دونم
    تو فکر یه آغوش محکم باش
    اغوش این دیوونه محکم نیست
    صد بار گفتم باز یادت رفت
    دنیای ما اندازه ی هم نیست دنیای ما اندازه ی هم نیست
    همه برگ‌هایِ تقویم را
    به دنبالِ تو شمرده‌ام
    برگ‌هایِ سیب
    برگ‌هایِ انگور
    پاییز اما
    فصلِ خرمالوست
    فصلِ گسِ تنهایی...





    تقدیم ب دوست خوبم :gol:
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/406257-13-مهر-تولد-هیوا-خانم-13?p=5585280#post5585280
    آخر نفهمیدم من، تو را اهلی کردم یا تو مرا . . .
    تنها میدانم ماجرایی که اشکم را سرازیر کرد برایم پر از فایده بود
    نه بخاطر رنگ طلایی گندمزار
    نه بخاطر قشنگی کویر که جایی در خود چاهی پنهان کرده
    نه بخاطر خاطره هایی که به رویا می مانند
    فقط بخاطر . . .
    تو میدانی، من هم میدانم!
    اینجا ایران است!

    سرزمین من

    جاییکه آزادی فقط نام یک میدان است !

    خوشا به حال مسافر کشان میدان آزادی

    چه آزادانه فریاد می زنند آزادی آزادی ... !

    و عابری خسته : آزادی چند؟
    زنــــــــــان ...


    خـــــدایانی زیبــــــا و زیـــــرک اند ...



    در بهشــــت هر زنی‌...



    جهــــــنمی هست که روحـــــت را ... به آتش میکشد ...



    با اینحال اگر قرار است عمرت دو روز باشد ...



    بگذار در دستان هوس آلود زنی‌ باشد



    که زندگی‌ را همانطور که هست ... عرضه می‌کند ...



    ... عشق و ناکامی باهم....



    این یعنی‌ تمامی‌ زندگی ...




    تمـــــــــام ِ زندگـــــــی...






    احمد شاملو ............................................این حوا را ترانه نامیدند...
    دلـــم بـرای تـو کـه نــه . . .

    ولـــی بــرای روزهــای بــا هــم بـودنــمــان تـــنــگ شـــده ..

    بـرای تـو کـــه نـه ...

    ولـی بـــرای مــواظـب خــودت بــاش گفتن تـــنـــگ شـــده ..

    بــرای تــو کــه نــه...

    ولـی بــرای نــگــاهـی کــه تــا پـیــچ ســر کــوچـه تــعـقــیـبـت مـی کـرد

    "تـنـگ شـده .. "

    بـرای تــو کــه نـه ولـی بـرای دلــی کــه نــگــرانــت مـی شــد

    " " تــنـگ شـده .. " " ! ! !
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا