• بزرگ که میشویم ، کوه های دلتنگی قد میکشند..

    دنیا توی مُشتهایمان تیکه پاره میشود...!

    و فاصله،

    تنها چیزیست که روی دیوارهایمان علم کرده ایم..آجُر روی آجر انداخته ایم و سقف بسته ایم بالای سرمان....











    مهم نیست گلم


    من هنوزم مثبت اندیشم،


    تو لالی


    دلگیر مشو


    اما گویا زمانی سکوت مختص خدا بوده نه!!!!
    تو حرفت را بزن …چه کار داری که باران نمی بارد
    اینجا سالهاست که دیگر به قصه های هم گوش نمی دهند
    دست خودشان نیست
    به شرط چاقو به دنیا آمده اند
    و تا پیراهنت را سیاه نبینند…
    باور نمی کنند چیزی از دست داده باشی
    ....هیس ...


    ....لحظه ای حرف نزن...


    ....چشم ببند...


    ....گوش بده .....


    ...بو بکش...


    ...میشنوی ؟...


    ...بوی چوب است و صدا هق هق سوختنش...


    ........هیس .....


    ...هیچ مگو خوب ببین...


    ...میبینی ؟...


    ...همه را سوزاندم...


    ....همه خاطره ها در آتش...


    ....و تمام ...
    زندگی همینه کوچولوی من....


    رسم یادگاری شدن، موندگار شدنِ یادت، لحظه هات،
    لبخند زدنه!...


    به اختیار هم اگر نشد،


    به اجبار...!
    حالا اشکهاتو پاک کن گلم...


    زل بزن تو چشمهای زندگی و بگو ســــــــــــــــــــــــــیــــــــب...!
    بیـــا برای یکـــــبار هــــــم که شـــده...

    دستــــ به خلافـــــ بزنیــــــــم...!

    منــــــــ اندوه تـــو را مـــی دزدم...!

    تــــو تنهـــایــــی مــــرا...!!
    برای « دوستت دارم »




    دیر شده است دیگر




    نگاه کن...!




    سوزنْ‌بانِ پیر




    دارد علامت می‌دهد...



    برای « دوستت دارم »




    دیر شده است دیگر




    نگاه کن...!




    سوزنْ‌بانِ پیر




    دارد علامت می‌دهد...
    خـوب ِ مـن!


    سیـب را چیــدم تـا ببـینـی




    /تــو/ را می خواهـم نـه بـهشـت را ...

    برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم


    که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را


    برای بار دوم برایت باز گوید.


    از این همه احساس




    یک عالمه حسرت به من دادی


    و خود


    در بی نگاهی یک آینه


    پنهان شدی


    می دانی چرا


    قاصدک را دوست دارم؟


    چون نه از تو


    بلکه از امید آمدنت


    خبر می آورد
    ماها فقط وقتی میتونیم کسیو دوست داشته باشیم




    که مطمئن باشیم دیگه نیست..






    حالا با خیال راحت بگو دوسش داشتی،نترس،نمی شنوه






    ،ببین..اون دیگه نیست !
    می خندم به تو






    که دست هایت را رو به روی دستانم گرفته ای و می گویی انتخاب کن..






    اما در دستانت گل نیست ...






    دستانت را می گشایی و می فهمانی که چیزی برای من نداری






    تا تقدیمم کنی و این یعنی آبرومندانه ما به درد هم نمی خوریم...






    کاش دستانت هیچگاه باز نمی شد...
    ای روزهای خوب كه در راهید






    ای جاده های گم شده در مه






    ای روزهای سخت ادامه






    از پشت لحظه ها به در آیید!






    ای روزهای آفتابی






    ای مثل چشمهای خدا آبی






    ای روز آمدن






    ای مثل روز آمدنت روشن!






    این روزها كه می گذرد هر روز






    در انتظار آمدنت هستم!






    اما






    با من بگو كه آیا٬ من نیز






    در روزگار آمدنت هستم؟
    خدایا م هنوز هم کلید خزانه یک مملکت را می خاهم یک شب باید کسی تمام اسکناسهای رنگی این شهر را ب م قرض بدهد




    دختری پشت یک هزار تومانی نوشته بود
    دختری پشت یک هزار تومانی نوشته بود:
    "پدر معتادم برای همین پولی که پیش توست
    یک شب منو دست صاحب خانمان
    سپرد... خدایا... چقدر میگیری که بگذاری
    شب اول قبر قبل از اینکه تو ازم سوال کنی
    من ازت بپرسم....؟؟؟؟؟
    خوب که فکر می کنم ، می بینم






    اگر کمی به فکر خود بودم






    تو را به دست می آوردم






    چون همه فکرم تو بودی






    مرا از دست دادی!






    خوب که فکر می کنم ، می بینم






    برای خوب فکر کردن خیلی دیر است!











    دیدمت






    اما زیاد نمیتوانم باورت کنم






    زیاد نمیتوانم به تو دل ببندم






    تو ادامه ی همان خواب دنباله داری






    که هر وقت عاشقت شدم






    با صدای کوک ساعت






    از خواب پریدم
    هی تو




    گیرم که تمام شب را گریه کرده باشی




    گیرم که جای خالی یک آغوش،




    تا خود ِ صبح دستش را دور گلویت فشرده باشد




    انصاف نیست اما




    با این همه،




    منتظر هیچ دستی




    در هیچ جای این دنیا نباش!




    اشک هایت را با دست های خودت،




    با همین دستمال چرک تنهایی پاک کن




    که




    همه ی رهگذران این خیابان شلوغ




    مثل تو تنهایند..!
    پنجره چشمانت را ک میگشایی خورشید از نگاهت رنگ میگیرد درختان ب عشق ت قد میکشند و من...........................
    به حساب خیالبافی ام نگذار …
    اما ستاره ای دارم در تیره ترین شبها !
    فقط خواستم بدانی که می شود دل خوش کرد به چراغهای کوچک یک هواپیما
    خودت باش، آن خودی که وحشی‌ست ؛
    که دلش به حال کسی نمی‌سوزد !
    که لذت را ، نه جرعه‌جرعه که با ولع؛ سر می‌کشد !!
    نقاب چاره‌ی کار نیست..
    چشم چشم دو ابرو
    نگاه من به هر سو،
    پس چرا نیستی پیشم؟
    نگاه خیس تو کو؟
    گوش گوش دوتا گوش،
    یه دست باز یه آغوش،
    بیا بگیر قلبم،
    یادم تو را فراموش،
    چوب چوب یه گردن،
    جای نری تو بی من!
    دق میکنم میمیرم،
    اگه دور بشی از من،
    دست دست دوتا پا،
    یاد تو مونده اینجا،
    یادت میاد که گفتی،
    بی تو نمیرم هیچ جا ـ
    من؟ من؟ یه عاشق،
    همون مجنون سابق
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا