• ناتانائیل دوست می داشتم لذتی به تو بدهم که تاکنون هیچکس به تو نداده است.اما در ضمن که مالک این لذتم نمی دانم چگونه آنرا به تو بدهم.می خواستم با چنان صمیمیتی تو را خطاب کنم که هیچکس دیگر تاکنون نکرده باشد.می خواستم در این ساعت شب به جایی بیایم که تو در آن چه بسا کتابها را پی در پی میگشائی و می بندی...بجایی که تو هنوز در آن منتظری
    گاهی باید انقد بتونی بد باشی ک هر جور شده هرجور شده هرجور شده بدستش بیاری حس انتقام از زندگی بهتر از نا امیدیه
    برای کسی که هیچ وقت نمی آید
    اسفند که هیچ....
    فروردین و اردیبهشت و خرداد را هم دود کردم..... نیامدی
    بگذار نگذارند..... مهم این است که جای ترانه هایت لا به لای بهانه هایم خالی ست.....
    یک تابستان تمام از خودم پرسیدم به خاطر ماندنت بنویسم یا خدایی نکرده محض خاطر رفتنت....
    خیسی بارانهای نیامده به یادم آورد که تولدت نزدیک است
    پس با یک توافق بارانی می نویسم:
    بخاطر تولدت، عاشقی، روز تولد تو شمع فوت می کند.....
    شمع طفلکی فقط سکوت می کند..... مثل تو.....
    یادت میاد که اون روز لب دریا
    تو ساحل رو شنا بازی می کردیم
    سر یه بوسه با هم شرط می بستیم
    توی دریا ریگ اندازی می کردیم



    با انگشتم رو شن ها می نوشتم
    دوست دارم دوست دارم همیشه
    روی نوشته هام شن میپاشیدی
    می گفتی دیگه دل بچه نمیشه

    اون روز عروس دریا تو بودی
    اون روز بلای دلها تو بودی
    اون روز گل بی همتا تو بودی



    با انگشتم رو شن ها می نوشتم
    دوست دارم دوست دارم همیشه
    روی نوشته هام شن میپاشیدی
    می گفتی دیگه دل بچه نمیشه
    افسوس...
    یادت میاد که اون روز لب دریا
    تو ساحل رو شنا بازی می کردیم
    سر یه بوسه با هم شرط می بستیم
    توی دریا ریگ اندازی می کردیم



    با انگشتم رو شن ها می نوشتم
    دوست دارم دوست دارم همیشه
    روی نوشته هام شن میپاشیدی
    می گفتی دیگه دل بچه نمیشه

    اون روز عروس دریا تو بودی
    اون روز بلای دلها تو بودی
    اون روز گل بی همتا تو بودی



    با انگشتم رو شن ها می نوشتم
    دوست دارم دوست دارم همیشه
    روی نوشته هام شن میپاشیدی
    می گفتی دیگه دل بچه نمیشه
    افسوس...
    gn:z�r;�<�WAent: 0px; text-transform: none; white-space: normal; widows: 2; word-spacing: 0px; -webkit-text-size-adjust: auto; -webkit-text-stroke-width: 0px;">


    با انگشتم رو شن ها می نوشتم
    دوست دارم دوست دارم همیشه
    روی نوشته هام شن میپاشیدی
    می گفتی دیگه دل بچه نمیشه
    افسوس...
    خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه …
    خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی …
    خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری …
    خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای …
    خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوست نداره.
    خیلی سخته...




    کاش میشد از زندگی هم انصراف داد
    به او بگوييد دوستشدارم با صدايي آهسته
    آهسته تر از صدايبال پروانه ها به او بگوييد دوستش دارم
    با صدايي بلند ، بلندتر از صداي پرواز کبوتران عاشق به او بگوييد دوستش دارم
    با هيچ صدايي چونفرياد دوستت دارم نياز به صداي بلند يا کوتاه ندارد فرياد دوستت دارم را ميتوان باتپش يک قلب به تمام جهانيان رساند
    پس بگذار بدون هيچشرمي بگويم دوستت دارم
    با حاصل جمع عمرهای سپری شده هم نمی توان یکلحظه زندگی کرد .
    حاصل جمع شبها هم نمی تواند دامن سفید خورشیدرا به اندازه یک سر سوزن لکه دار کند
    زمان حاصل جمع گذشته و آینده است .
    بار زندگی را با رشته عمرم به دوشمی کشم
    تولدم مبارک
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا