vooroojak khanoom
پسندها
3,561

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بوی گلها عالمی را مست و حیران می کند
    دیدن مهدی هزاران درد را درمان می کند
    مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار
    من گلی دارم که عالم را گلستان می کند
    پیشاپیش میلاد حضرت مهدی (عج) مبارک
    ممنونم الهه خانوم. بیایید انجمن اندیشمندان خواهشا
    وقتی که خدا از پشت دستش را روی چشمانم گذاشت, از لای انگشتانش انقدر وحو تماشای دنیا شدم که............یادم رفت او منتظر است تا نامش را صدا کنم
    .
    .
    زلال که باشی, سنگهای کف رودخانه ات را می بینند, بر می دارند و نشانه می روند درست به سوی خود
    .
    .
    چقدر سخته همرنگ جماعت شدن وقتی می دونی که جماعت هزار رنگه.............!!!!!
    .
    .
    هر جا دلت شکست خودت شکسته هاشو جمع کن تا هر ناکسی منت دست زحمتیشو به رخت نکشه
    بــرخــی آدمــهـا ،

    بـه یـکــ دلـیـل از مـسـیـر ِ زنـدگـی ِ مـا مـی گـذرنـد !

    بـه مـا درسـهـایـی بـیـامـوزنـد ،

    کـه اگـر "مـیـمـانـدنـد"

    هـرگـز "یـــاد" نـمـی گـرفـتـیـم !!



    ن
    صبر کن نرو
    بیا گل یا پوچ بیندازیم
    اگر شیر امد
    دوستت دارم
    اگر خط امد
    عاشقت هستم
    اگر برایت نمردم انوقت برو
    وقتی که خدا از پشت دستش را روی چشمانم گذاشت, از لای انگشتانش انقدر وحو تماشای دنیا شدم که............یادم رفت او منتظر است تا نامش را صدا کنم:gol:
    .
    .
    زلال که باشی, سنگهای کف رودخانه ات را می بینند, بر می دارند و نشانه می روند درست به سوی خود:gol:
    .
    .
    چقدر سخته همرنگ جماعت شدن وقتی می دونی که جماعت هزار رنگه.............!!!!!:gol:
    .
    .
    هر جا دلت شکست خودت شکسته هاشو جمع کن تا هر ناکسی منت دست زحمتیشو به رخت نکشه:gol:
    فرسود پای خود را چشمم به راه دور
    تا حرف من پذبرد آخر که: زندگی
    رنگ خیال بر رخ تصویر خواهد بود.
    دل را به رنج هجر سپردم، ولی چه سود،
    پایان شام شکوه ام
    صبح عتاب بود.
    چشمم نخورد آب از این عمر پر شکست:
    این خانه را تمامی پی روی آب بود.
    پایم خلیده خار بیابان.
    جز با گلوی خشک نکوبیده ام به راه.
    لیکن کسی، ز راه مددکاری،
    دستم اگر گرفت، فریب سراب بود.
    خواب زمانه رنگ دوامی به خود ندید:
    کندی نهفته داشت شب رنج من به دل،
    اما به کار روز نشاطم شتاب بود.
    آبادی ام ملول شد از صحبت زوال.
    بانگ سرور در دلم افسرد، کز نخست
    تصویر جغد زیب تن این خراب بود.
    ﺧﺪﺍﯾﺎ...!
    ﺍﻧﺪﻛﯽ ﻧﻔﻬﻤﯽ ﻋﻄﺎ ﻛﻦ،ﻛﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻛﻨﯿﻢ!

    ﻣﺮﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﺑﺲ ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﯾﻢ...! 
    ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻟﻬﺠﻪ ﮐﻬﻨﻢ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ
    ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑِ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﺩﻫﻨﻢ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ

    ﯾﮏ ﺷﻤﻊِ ﺗﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﺴﺮﺍﯾﻢ ﺍﺯ ﺁﻓﺘﺎﺏ
    ﺷﻤﻊ ﻗﺪﯾﻢ ﺳﻮﺧﺘﻨﻢ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ

    ﻫﺮﺷﺐ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻘﺒﺮﻩ ﻫﺎ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ
    ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻮﺍﯼ ﺯﯾﺴﺘﻨﻢ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ

    ﺑﺮﺩﺍﺭ ﺷﻌﺮ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﻣﺮﻫﻤﯽ ﺑﯿﺎﺭ
    ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻭﺻﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﻢ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ

    ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﻭﺩ
    ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﺨﻮﺍﻩ ﺗﺎ ﮐﻔﻨﻢ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ

    ﻣﻦ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﯾﺸﺒﻢ
    ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻩ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﻫﻨﻢ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ
    چهار شمع1

    چهار شمع به آهستگي مي‌سوختند ، در آن محيط آرام صداي صحبت آنها به گوش مي‌رسيد .
    شمع اول گفت : من صلح و آرامش هستم ، هيچ کسي نمي‌تواند شعله مرا روشن نگه دارد من باور دارم که به زودي مي‌ميرم سپس شعله صلح و آرامش ضعيف شد تا به کلي خاموش شد .
    شمع دوم گفت: من ايمان واعتقاد هستم ، ولي براي بيشتر آدمها ديگر چيز ضروري در زندگي نيستم پس دليلي وجود ندارد که ديگر روشن بمانم سپس با وزش نسيم ملايمي ايمان نيز خاموش گشت .
    شمع سوم با ناراحتي گفت : من عشق هستم ولي توانايي آن را
    2
    ندارم که ديگر روشن بمانم ، انسانها من را در حاشيه زندگي خود قرار داده‌اند و اهميت مرا درک نمي‌کنند ، آنها حتي فراموش کرده‌اند که به نزديکترين کسان خود عشق بورزند ، طولي نکشيد که عشق نيز خاموش شد .
    ناگهان کودکي وارد اتاق شد و سه شمع خاموش را ديد ، گفت : چرا شما خاموش شده‌ايد ، همه انتظار دارند که شما تا آخرين لحظه روشن بمانيد سپس شروع به گريستن کرد .
    شمع چهارم گفت : نگران نباش تا زماني که من وجود دارم ما مي‌توانيم بقيه شمع‌ها را دوباره روشن کنيم ، مـن امـــيد هستم .
    با چشماني که از اشک و شوق مي‌درخشيد ... کودک شمع اميد را برداشت و بقيه شمع‌ها را روشن کرد .

    نور اميد هرگز نبايد از زندگي محو شود
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/384666-اگه-میشد-چی-میشد؟?p=5210030#post5210030
    الان مسجد محلمون داره اذان میزنه چقد این صدا بهم امید میده..........خدایا دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم.....................فقط شرمنده که لیاقت پیدا نکردم عاشقت بشم.........
    جواني پلي ميان کودکي و پيري است. خوشبخت آن کسي است که اين پل را به سلامت بگذراند.
    //* روز جوان مبارک *\\
    آتشفشان عشق تو در من زبانه زد

    این عشق پشت پا به رسوم زمانه زد

    تنها دلیل بودن من چشمای توست

    هر چند سرنوشت مرا تازیانه زد

    ان سوی پلک پنجره پروانه لب گشود

    حرف از هوای تازه تبسم ترانه زد

    ارام دستهای نوازشگر نسیم

    بر گیسوان سبز سپیدار شانه زد

    مردی کنار برکه مهتاب دل سپرد

    در دشت شب گیاه سپید جوانه زد
    فرقشون معلوم میشه ها
    اونایی ک عمیقا میفمن خوب نیستی یا خوب خوب نیستی :confused:بعد تو ج میمونیا
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا