vooroojak khanoom
پسندها
3,561

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • وقتی که خدا از پشت دستش را روی چشمانم گذاشت, از لای انگشتانش انقدر محو تماشای دنیا شدم که............یادم رفت او منتظر است تا نامش را صدا کنم
    .
    .
    زلال که باشی, سنگهای کف رودخانه ات را می بینند, بر می دارند و نشانه می روند درست به سوی خودت
    .
    .
    چقدر سخته همرنگ جماعت شدن وقتی می دونی که جماعت هزار رنگه.............!!!!!
    .
    .
    هر جا دلت شکست خودت شکسته هاشو جمع کن تا هر ناکسی منت دست زحمتیشو به رخت نکشه
    البته خدایی نکرده به شما اهانت نشه.من منظوری نداشتم. کلی گفتم اینو
    میخوام تاپیکی که میزنم ارزش داشته باشه. نه اینکه بیخودی تو هر تالاری تاپیک داشته باشم
    ممنون. شمام خوبین؟
    زدم تو کار تخصصی. دیگه حوصله تاپیکای دیگه رو ندارم.
    میگن اگه اول واسه بقیه دعای خیر کنین خدا زودتر از اونا حاجت خودتونو برآورده میکنه!:surprised:
    پس تو دعا کردن برای دیگران خساست به خرج ندین!!:D
    قربونت برم عزیزم....
    ایشالا خدا یه عیدی خوب به تو و همه بر و بچه ها بده...:heart:
    مژده اي دل که شب نيمه شعبان آمد
    بر تن مرده و بي جان جهان جان آمد
    بانگ تکبير نگردرهمه عالم بر پاست
    همه گويند مگر جلوه يزدان آمد
    اززمين نوربه بالا رود امشب زيرا
    نور خورشيد امامت همه تابان آمد
    قائم آل محمد (عج)گل گلزار رسول
    حجه بن الحسن (عج)آن مظهر ايمان آمد
    الی من جونتو نمیخوام من سلامتی و خندتو میخوام دوست گلم:D:w38::w30:
    راستی عیدت مبارک:heart:
    ااااااااااا تموم نشده بود ، خب ایشالله موفق باشی،بازم میفرستم
    تقریبا همشون خوبن واسه تاپیک:D:love:
    الی حونم برات میل فرستادم هر وقت خواستی برو بخون;)
    دلت گرفته ؟
    میدانم که گرفته...
    میدانم که بغضی سنگین بر دیوار گلویت مشت میکوبد
    میدانم صدای گریه ات را درون سرت میشنوی
    میدانم میخواهی سرت را بر شانه ای بگذاری
    میدانم امشب باز خاطراتش به خانه ی دلت سر زده
    میدانم باز امشب چشمانت تر است
    میدانم باز امشب دلت تنهایی می خواهد
    میدانم میخواهی با صدای بلند گریه کنی
    من نیز امشب دلم گرفته میخواهم به خانه خدا سر بزنم بازم من حرف بزنم بازم اون گوش کنه و سکوت کنه کاری کنه که من حق بجانب بشم ...
    بگم خدا چرا عشق رو آفریدی که خیانت پدید بیاد
    چرا زندگی دادی که مرگ باشه
    چرا دل رو دادی که بگیره
    چرا اشک رو دادی که جاری بشه
    چرا وصال رو آفریدی که جدائی همراهش بیاد چرا؟چرا؟چرا؟
    بعد سرم رو زیر لحاف کنم و دهنم رو روی بالش فشار بدم که صدای گریه هامو کسی نشنوه اما جای اشک های روی بالشم شاهد گریه های منند
    امشب من رو کنار خودت تصور کن سرت رو بذار روی سینه ام و ببار ببار و باز ببار بلند گریه کن فریاد بزن بگذار منم گریه کنم بگذار من هم جرات کنم فریاد بزنم شاید اینجوری عشقی که تو قلب بعضی ها خفته بیدار بشه ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا