amir 7334
پسندها
66

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • قصه اصحاب کهف یک شوخیست...اینجا یک روز ک بخوابی همه تو را از یاد میبرند...
    میزی برای کار
    کاری برای تخت
    تختی برای خواب
    خوابی برای جان
    جانی برای مرگ
    مرگی برای یاد
    یادی برای سنگ
    این بود زندگی….
    hamchin migi engar 24saate inja budam...nakheyr..manam mese to joz 2saati k bad az darsam miam aslanam khub nist..
    سلااااام.... چه بامزه سلام میکنی یه نوع شادی داره توش..خواهش میکنم ....خوش اومدی...چه خبرا؟ کجا بودی 3 روززززززززز؟؟؟
    durudo do sad bedrud memare nemune..khahesh mikonam bamarefatam dg:)..khosh gozashte?
    ب زندگی فکر کن و برای زندگی غصه نخور..دیدن حقیقته ولی درست دیدن فضیلت..ادب خرجی نداره ولی همه چیزو میخره..با شروع هر صبح فکر کن تازه بدنیا اومدی مهربان باش و دوست بدار شاید ک فردایی نباشد...
    ولادت مولی الموحدین امیرالمومنین حیدر کرار شیر خدا مولود کعبه و فرا رسیدن روز مرد را

    خدمت شما تبریک و تهنیت عرض میکنم . . .:gol:

    ﺧﺮﺍﺏ ﺷﻮﺩ ﺷﻬﺮ ﺧﻔﺘﻪ‌ﯼ ﺑﺨﺖ ﻣﻦ

    ﻛﻪ ﺑﺮ ﺳﻨﮕﻔﺮﺵ ﺁﻥ

    ﺗﻮ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻔﺲ ﻛﺸﯿﺪﻩ‌ﺍﯼ ﻭ

    ﺁﺏ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺗﻜﺎﻥ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ

    ﻣﮕﺮ ﺫﻭﻕ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﺍﯼ

     

    ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﻣﻦ

    ﻛﻪ

    ﺩﻭﺩ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺷﺪﯼ

    ﺑﺮﻑ ﯾﻚ ﺭﻭﺯ ﮔﺮﻡ

    ﺳﻨﮓ ﮔﯿﺞ ﻛﻬﻜﺸﺎﻧﯽ ﺩﻭﺭ

    ﺑﺮ ﺳﺮ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﻛﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺳﺎﻝ

    ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻌﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ

     

    ﺍﺯ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﭘﺮﯾﺪﻩ ﺍﯼ

    ﺍﺯ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﻦ

    ﺷﻜﻮﻓﻪ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﯼ ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮﯼ

    ﻭ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﭘﺎﯾﯿﺰﻡ

     

    ﻋﺸﻖ ﻣﻦ

    ﭼﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺷﺪﯼ
    ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺿﺮﺑﺪﺭ ﯾﮏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ.

    ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﯼ ﺿﺮﺏ ﯾﮏ ﺗﮏ ﺷﺎﺥ ﻭ ﯾﮏ ﮔﻼ‌ﺑﯽ


    ﻫﯿﭻ ﺗﺼﻮﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ.

    ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﭘﻨﺞ ﻣﻨﻬﺎﯼ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ

    ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﯾﮏ ﺍﺑﺮ ﻣﻨﻬﺎﯼ ﯾﮏ ﻗﺎﯾﻖ ﺑﺎﺩﺑﺎﻧﯽ

    ﭼﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎﺷﺪ.

    ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﻫﺸﺖ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺑﺮ ﻫﺸﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ

    ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﯾﮏ ﮐﻮﻩ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺑﺮ ﯾﮏ ﺑﺰﻏﺎﻟﻪ

    ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ.

    ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﯾﮏ ﺑﻪ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﯼ ﯾﮏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﻭ

    ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ، ﺁﻩ

    ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
    سخت است حرفت را نفهمند...سختتر این ک حرفت را اشتباه بفهمند..خدا چ زجری میکشه وقتی این همه ادم حرفش را ک نفهمیدند هیچ..اشتباه هم فهمیدند...
    از خــــــدا پرسیدم :
    وقت داری با من گفت وگو کنی؟
    خــــــدا لبخندی زد وپاسخ داد : زمان من بی نهایت است

    چه سوالاتی درذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟
    من سوال کردم : چه چیزی در آدم ها شما رابیشتر متعجب می کند؟

    خــــــدا جواب داد : اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند وعجله دارند
    که زودتر بزرگ شوند ودوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند!
    اینکه سلامتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و
    سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته رادوباره باز یابند!
    اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند وزمان حال خود را فراموش می کنند
    به گونه ای که نه در حال ونه در آینده زندگی می کنند.
    اینکه به گونه ای زندگی می کنند
    که گویی هرگز نخواهند مرد
    وبه گونهای می میرند که گویی هرگز نزیسته اند!
    ادمه------>
    دست خــــــــدا دست مرا در بر گرفت ومدتی به سکوت گذشت.
    سپس من سوال کردم : به عنوان پــــروردگار،
    دوست داری که بندگانت چه درسهایی در زندگی بیا موزند؟
    خـــدا پاسخ داد :
    اینـــــــکه یاد بگیرند ،
    نمی توانند کسی را وادار کنند تا به آنها عشق بورزد.
    بــــــــــــــــــــــــ ـلکه
    اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند.
    اینــــــــکه یاد بگیرند ،
    که خوب نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند.
    ایـــــــــــــــــــــــ ـــنکه
    بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند.
    ایـــــــــــــــــــــــ ـــنکه
    رنجش خاطرعزیزانشان تنها ، چند لحظه زمان می برد
    ولی...
    سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخم ها التیام یابند.
    اینکه یاد بـــــــــگیرند
    فرد غنی ، کسی نیست که بیشترین ها را دارد
    بــــــــــــــــــــــــ ـــلکه

    کسی است که نیازمند کمترین ها است ...!
    جای من خالی است
    جای من در عشـــــــق
    جای من در لحظه های بی دریغ اولین دیدار
    جای من در شوق تابستانی آن چشم
    جای من در طعم لبخندی که از دریا سخن می گفت
    جای من در گرمی دستی که با خورشید نسبت داشت
    جای من خالی است
    من کجا گم کرده ام آهنگ بـــــــاران را!؟
    من کجا از مهربانی چشم پوشیدم!؟...
    دل روشنی دارم ای عشـــــــق!
    صدایم کن از هرچه می توانی....
    صدا کن مرا از صدف های بـــــــاران
    صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن،
    صدایم کن از خلوت خاطرات پرستو!
    بگو پشت پرواز مرغان عاشـــــــق چه رازی است؟
    بگو با کدامین نفس می توان تا کبوتر سفر کرد؟
    بگو با کدامین افق می توان تا شقایق خطر کرد؟
    مرا می شناسی تو ای عشـــــــق؟؟؟
    من از آشنایان احساس آبم!
    همسایه ام مهربانیست! ...
    من نمی دانم تو را آن سان که باید گفت!!!
    من نمی گویم!!
    از تو گفتن پای دل درگِل، بالهای شعر من در بَند!!!
    من نمی گویم!!
    خیل باران های باد آور که می بارند و می پویند و می جویند می گویند:
    تا نفس باقیست زیبـــــــا، فرصت چشمت تماشاییست!!!
    لمسِ تن تو ش ه و ت است و گناه حتی اگر خدا عقدمان را ببندد … داغیِ لبت ، جهنم من است حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند … هم آغوشی با تو ، هم خوابگیِ چرک آلودی ست حتی اگر خانه ی خدا خوابگاهمان باشد … فرزندمان، حرام نطفه ترین کودک زمین است حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس … عزیز من! حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم ، یک بوسه یک نگاه حتی، حرامم باد ! اگر تو عاشق من نباشی … !
    na man diruz avalesh ba laptop budam in nabud bad emruz didam k in umade kh baram ajibe!!!!!!
    na amir manzuram ine k kase dg mitune baram ye guruh entekhab kone????!i
    migam ye soale fani man tu hich guruhi naraftam un bakhshe peyvastan b guruho migam..chejurie fagat khodam bayad bram ya kase dg mitune mano ozv kone?miduni?
    خالق من بهشتی دارد
    نزدیگ.زیبا و بزرگ و دوزخی دارد به گمانم کوچک و بعید.....و در پی دلیلی است
    که ببخشد ما را گاهی به بهانه یک دعا.....
    amir matnat ghashangan man az in matnaye ghashang mesle baghie dustat nadaram vali tashakor...
    من به تنگ آمده اه از همه چیز.
    بگذارید هواری بزنم:آی..!
    چاره درد مرا باید این داد کند
    ار شما خفته چند
    چه کسی می آید با من فریاد کند؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا