amir 7334
پسندها
66

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دلم گرفته
    مثل همیشه وقتی دلم میگیره یاد تو میوفتم . حتما این برخوردم خیلی اذیتت میکنه . اما شرمنده م .
    احساس گناه میکنم . احساس میکنم ذره ای از پاکی گذشته تو وجودم نیست . خسته م . خسته م از خودم . از کارام . از همه چیز . تنها چیزی که هیچ وقت خسته م نمیکنه حضور عشقی هست که مطمئنم اگه تو نخوای به هیچ جا نمیرسه .
    هرگز از روی ظاهر کسی در مورد او قضاوت نکن...شاید در پشت لباسی فقیرانه قلبی گرانمایه نهفته است!‏
    ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ

     ﺑﻪ ﻗﻮﺍﺭﻩ ﯼ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﻢ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﻡ

    ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﻢ

    ﺑﻪ ﻗﻮﺍﺭﻩ ﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ...
    ﺩﻟﺨﻮﺷﯿﻬﺎﯾﻢ ﻛﻮﭼﻚ
    ﻭ ﺩﻟﻢ ﻗﺎﻧﻊ ﺍﺳﺖ

    ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﻛﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ
    ﺁﯾﻨﻪ ﺭﺍ ﻫﻢ ﭘﺎﻙ ﻧﻜﺮﺩﻡ
    ﻣﺒﺎﺩﺍ ﭼﺸﻢ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺷﻮﻡ
    ﺍﺻﻠﻦ
    ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺳﻬﻢ ﺗﻮ
    ﺧﯿﺎﻝ ﺧﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ
    ﻓﻘﻂ
    ﺭﻫﺎﯾﻢ ﻛﻦ
    ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺗﺖ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻛﺸﯿﺪﻩ ﺍﻡ
    ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﯽ
    ﺣﺎﻻ‌ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺖ ﻓﻘﻂ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ
    ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﻤﯿﺸﮕﯿﺖ
    ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ
    ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﺪ

    ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ
    ﻫﻮﺱ ﺑﻮﺳﯿﺪﻧﺖ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻛﻨﻢ؟‬
    چشم ها پرسش بی پاسخ حیرانیها
    دستها تشنه ی تقسیم فراوانیها
    با گل زم سر راه تو آذین بستم
    داغهای دل ما،جای چراغانیها
    حالیا دست کریم تو برای دل ما
    سر پناهی است در این بی سر و سامانیها
    وقت آن شد که گل حکم شکفتن بدهی
    ای سر انگشت تو آغاز گل افشانیها
    فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
    فصل تقسیم غزل ها و غزلخوانیها
    سای امن کسای تو مرا بر سر بس
    تا پناهم دهد از وحشت عریانیها
    چشم تو لایحیه ی روشن آغاز بهار
    طرح لبخند تو پایان پریشانیها...
    آخر هر چیزی خوب میشه..اگر نشد بدون اخرش نشده...
    ادم های اطرافم مثل جمعه می مانند...مشخص نمیکنند فردند یا زوج...پر از ابهامند...‏!‏
    بی تو امید در من یخ میزنت
    من ک ب تو گفته بودم
    هر جا هستی
    خوش بگذران
    اما برگشتنی مواظب خودت باش



    .
    .
    .
    همچنین
    هر شب بی تو ک میگذرد
    برای من آوار تنهاییست

    تو ......امروز جوابم را ندادی................

    نیم ساعت است روز جدید اغاز شده
    برای من تولدی دوباره برای زجر کشیدن است
    من همان شبم
    تنها و پیچیده در خود
    کم می اورمت
    .
    .
    .
    از دوردستهای دست نیافتی چشمکت را نبینم
    بیخابم
    بعضی ادمهای ساده خیلی عمیقند و خواستنی
    باید مراقبشان بود
    زود میشکنند
    .
    .
    .

    .
    من دلم تنگ شده
    راستش یه دروغ !
    :
    ادمهای ساده را دوس دارم
    همانها ک لبخندم را زود باور میکنند و بعضم را نمیبینند
    ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ

    ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ

    ﮐﻪ ﺟﺰ ﻧﻤﮏ

    ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﺰﺩ

    ﻣﻦ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ

    ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ

    ﺩﭼﺎﺭ ﺳﺮﺍﺑﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ

    ﻣﺜﻞ ﻣﻦ

    ﺣﯿﻒ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﺮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺭﻭﺩ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻡ

    ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ

    ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﺏ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ

    ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺁﯾﻨﻪ ﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

    ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﺩﻝ ﺧﻮﺵ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ

    ﮐﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻻ‌ﯼ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﻢ ﭼﮑﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ
    ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ

    ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ

    ﮐﻪ ﺟﺰ ﻧﻤﮏ

    ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﺰﺩ

    ﻣﻦ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ

    ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ

    ﺩﭼﺎﺭ ﺳﺮﺍﺑﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ

    ﻣﺜﻞ ﻣﻦ

    ﺣﯿﻒ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﺮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺭﻭﺩ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻡ

    ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ

    ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﺏ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ

    ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺁﯾﻨﻪ ﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

    ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﺩﻝ ﺧﻮﺵ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ

    ﮐﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻻ‌ﯼ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﻢ ﭼﮑﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ
    ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ

    ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ

    ﮐﻪ ﺟﺰ ﻧﻤﮏ

    ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﺰﺩ

    ﻣﻦ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ

    ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ

    ﺩﭼﺎﺭ ﺳﺮﺍﺑﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ

    ﻣﺜﻞ ﻣﻦ

    ﺣﯿﻒ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﺮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺭﻭﺩ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻡ

    ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ

    ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﺏ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ

    ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺁﯾﻨﻪ ﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

    ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﺩﻝ ﺧﻮﺵ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ

    ﮐﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻻ‌ﯼ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﻢ ﭼﮑﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ
    (۱)


    تو که می‌خوانی
    بدان که هنوز دوستت دارم
    و به خاطر توست
    که هنوز می‌نویسم.


    روزی که جهان خواست بایستد
    بگو به گونه‌ای از چرخش بماند
    که من
    در نزدیک‌ترین فاصله
    ازتو مرده باشم.




    (۲)


    کسی که من دوستش دارم
    و خیلی بیشتر از خیلی دوستش دارم
    هیچ هم مرا نمی‌خواهد !


    خواهش می‌کنم بلند«نه» نگو
    «نه» در نگاه تو است
    «نه» در نماندنت
    «نه» در رفتن تو است
    «نه» در نبوسیدنت


    فقط بلند «نه» نگو
    بگذار هنوز خیال کنم
    بادها برای من می‌وزند .




    (۳)


    اگر یک روز از زندگی من
    باقی مانده باشد،
    از هر جای دنیا
    چمدان کوچکم را می‌بندم
    راه می‌افتم
    ایستگاه به ایستگاه
    مرز به مرز،
    پیدایت می‌کنم،
    کنارت می‌نشینم،
    روی سینه‌ات به خواب می‌روم .
    گرچه نباریده بر من ابری ، چشمان من آبستن اشک ،


    چه کسـی به چشمهای پـر از اشک من حسادت کـرد .


    تکــرار زندگیـم صداقت بـود ، سادگـی عادت مــن





    نمـی دانـم چه کسـی به سادگـی مـن حسادت کــرد .





    هیچ سنگــی از دستـــان مــن بــه ســوی آسمـــان ،






    هیچ پــرنــده ای را از پـــرواز نـا امیــــد نکـــــرد





    نمــی دانــم چه کسـی به امیـــدواری مـن حسادت کرد .
    ﮐﻨﺎﺭ ﺑﯿﺎ

    ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﮕﻮﯾﻢ

    ﻣﻦ ﭘﺮﯼ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺍﺕ ﻧﯿﺴﺘﻢ

    ﺩﺭﯾﺎﻧﻮﺭﺩﻡ

    ﻗﺎﯾﻘﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﺳﺖ

    ﺑﺎﺩﺑﺎﻥ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ

     

    ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺩﺭ ﺭﻭﯾﺎ

    ﺑﺎﻻ‌ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺗﺎﺧﯿﺎﻝ

    ﻭ ﺧﺮﺩ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻓﺎﻧﻮﺱ ﭼﺸﻢ ﺗﻮﺍﻡ

    ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﻧﺸﺎﻧﻢ ﺩﻫﯽ

    ﺑﯿﺮﺍﻫﻪ ﻧﺮﻭ!

    ﭘﺮﯼ ﺩﺭﯾﺎ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﻮﺩ

    ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺯﺩ

    ﺑﺎ ﺁﻥ ﺗﻦ ﺳﺮﺩ ﻭ

    ﺑﻮﯼ ﺯﻫﻢ ﻣﺎﻫﯽ
    من از بارون فراریم
    اما الان دلم بارونیه
    کاش بارون بودم و رو شونه هاش
    رو گونه هاش میباریدم
    ﻣﻦ

    ﺩﺳﺘﻢ ﮐﻮﺗﺎﻫﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ

    ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﻟﺒﺨﻨﺪﺕ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ

     

    ﻧﻪ ﮐﻪ ﻧﺒﻮﺩﯼ     ﺑﻮﺩﯼ

    ﻭﻟﯽ ﻣﻮﻗﻊ ﺗﻘﺴﯿﻢ     ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﻮﺍ ﺑﻮﺩ

    ﺩﺭ ﮐﻬﮑﺸﺎﻥ     ﭘﯽ ﻣﺪﺍﺭﺕ ﻣﯽ ﮔﺸﺘﯽ

    ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻨﺪ

     

    ﺍﺑﺮﻫﺎﺋﯽ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺯﻭﺩ

    ﺑﺎ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ

    ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ

    ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﻥ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ
    ﺷﺎﯾﺪ

    ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺍﺭﺯﯾﺪ

    ﻭ ﮔﺮﻧﻪ

    ﻧﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺭﻧﮕﯽ ﺑﻮﺩ

    ﻭ ﻧﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻫﺎ     ﻫﯽ ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﯼ
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا