اکنون می سرایم من شعر
شعری از جنس سپهر
شعري به پاكي مهر
و مي سازم كلبه اي
با رو انداز حصير
تا بدانند كه من حقير
چه نيلو فر هاي كبير بر مرداب دلها مي نشانم
ولي اي كاش مرداب
مي بلعيد اين نيلوفر ناب
كه نيمه شب آنرا من بر چيدم از قلب مهتاب
تا ننشيند غبار بر گلبرگ ها يي كه هستند از تبار آب