thamin May 3, 2012 http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/370357-%D9%85%D9%84%D9%83%D9%87-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C%D8%B3-%D9%88-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%D9%87-%D9%85%D8%AD%D8%AC%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF?p=4993532#post4993532
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/370357-%D9%85%D9%84%D9%83%D9%87-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C%D8%B3-%D9%88-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%D9%87-%D9%85%D8%AD%D8%AC%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF?p=4993532#post4993532
mostafa ghodrat May 3, 2012 هه هه...حتما.. نظر لطف شماست...بنده خدا از دست من لپی براش نمونده!!!!خیلی بچه دوست دارم...
mostafa ghodrat Apr 30, 2012 من خدا را دارم،کوله بارم بر دوش سفري تا ته تنهايي محض...هر کجا لرزيدي،از سفر ترسيدي،فقط آهسته بگو:من خدا را دارم!
من خدا را دارم،کوله بارم بر دوش سفري تا ته تنهايي محض...هر کجا لرزيدي،از سفر ترسيدي،فقط آهسته بگو:من خدا را دارم!
mostafa ghodrat Apr 30, 2012 من خدا را دارم،کوله بارم بر دوش سفري تا ته تنهايي محض...هر کجا لرزيدي،از سفر ترسيدي،فقط آهسته بگو:من خدا را دارم!
من خدا را دارم،کوله بارم بر دوش سفري تا ته تنهايي محض...هر کجا لرزيدي،از سفر ترسيدي،فقط آهسته بگو:من خدا را دارم!
mostafa ghodrat Apr 30, 2012 خاک شدند هر که بر این خاک زیست ....خاک چه داند که در این خاک کیست؟ سرانجام که باید در خاک رفت...! خوشا انکه پاک امدو پاک رفت
خاک شدند هر که بر این خاک زیست ....خاک چه داند که در این خاک کیست؟ سرانجام که باید در خاک رفت...! خوشا انکه پاک امدو پاک رفت
mostafa ghodrat Apr 30, 2012 ببین چگونه در هم حل شده ایم ... تو قهوه میخوری و من ....خوابم نمیبرد... . . مجنونم و دل زده از لیلیا .... خیلی دلم گرفته از خیلیا...
ببین چگونه در هم حل شده ایم ... تو قهوه میخوری و من ....خوابم نمیبرد... . . مجنونم و دل زده از لیلیا .... خیلی دلم گرفته از خیلیا...
آ آ *آسمان بی ستاره* Apr 29, 2012 شبی غمگین.شبی بارانی وشبی سرد مرا درغربت فردا رها کرد دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد به من می گفت تنهایی عزیز است ببین با دوریش با من چه ها کرد تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد
شبی غمگین.شبی بارانی وشبی سرد مرا درغربت فردا رها کرد دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد به من می گفت تنهایی عزیز است ببین با دوریش با من چه ها کرد تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد