MOΣIN
پسندها
4,553

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بايد تو رو پيدا کنم.. شايد هنوزم دير نيست
    تو ساده دل کندي ولي.. تقدير بي تقصير نيست

    با اينکه بيتاب ِ مني.. بازم منو خط مي‌زني
    بايد تو رو پيدا کنم.. تو با خودت هم دشمني

    کي با يه جمله مثل ِ من.. مي‌تونه آرومت کنه!؟
    اون لحظه‌هاي آخر از رفتن پشيمونت کنه!؟

    دلگيرم از اين شهر ِ سرد.. اين کوچه‌هاي بي عبور
    وقتي به من فکر مي‌کني.. حس مي‌کنم از راه ِ دور

    آخر يه شب اين گريه‌ها.. سوي چشامو مي‌بَره
    عطرت داره از پيرهني که جا گذاشتي مي‌پره

    بايد تو رو پيدا کنم.. هر روز تنهاتر نشي
    راضي به با من بودنت.. حتي از اين کمتر نشي

    پيدات کنم حتي اگه.. پروازمو پر پر کني
    محکم بگيرم دستتو.. احساسمو باور کني

    بايد تو رو پيدا کنم.. شايد هنوزم دير نيست
    تو ساده دل کندي ولي.. تقدير بي تقصير نيست

    بايد تو رو پيدا کنم.. هر روز تنهاتر نشي
    راضي به با من بودنت.. حتي از اين کمتر نشي
    نذار امشبم با يه بغض سر بشه
    بزن زير گريه چشات تر بشه

    بذار چشماتو خيلي آروم رو هم
    بزن زير گريه سبک شي يه کم

    يه امشب غرورو بذارش کنار
    اگه ابري هستي با لذت ببار

    هنوزم اگه عاشقش هستي که
    نريز غصه‌هاتو تو قلبت ديگه

    غرورت نذار ديگه خستت کنه
    اگه نيست بايد دل شکستت کنه

    نمي‌توني پنهون کني داغوني
    نمي‌توني يادش نباشي به اين آسوني

    هنوز عاشقي و دوسش داري تو
    نشونش بده اشکاي جاريتو

    نمي‌توني پنهون کني داغوني
    نمي‌توني يادش نباشي به اين آسوني
    حاشا مکن دل را،عاشق تر از ما نيست
    تنها بگو اين عشق پاي تو هست يا نيست
    افتاده ام در دام تو با اين دل خسته
    چشمي که آهو مي کشد راه مرا بسته
    غم ديوانه واري دارد اين عشق
    چه شيرين انتظاري دارد اين عشق
    ببين هر جا دل درد آشناي خسته اي هست
    اگر کهنه اگر نو يادگاري دارد اين عشق
    غم ديوانه واري دارد اين عشق
    چه شيرين انتظاري دارد اين عشق
    ببين هر جا دل درد آشناي خسته اي هست
    اگر کهنه اگر نو يادگاري دارد اين عشق
    حاشا مکن دل را،عاشق تر از ما نيست
    تنها بگو اين عشق پاي تو هست يا نيست
    افتاده ام در دام تو با اين دل خسته
    چشمي که آهو مي کشد راه مرا بسته
    اگرچه زندگي هرگز به کام عاشقان نيست
    براي زندگي عاشق تر از ما در جهان نيست
    دل را از عشق شعله ور کن ،ما را از دل بي خبر کن
    چون شب عاشقان روشن باش ،ماه من تا ابد با من باش
    همه ي دارو ندارموهرچي داشتمو نداشتمو

    همه رو به پات گذاشتمو

    همه برگامو سوزوندمو

    غرورموکه شکوندمو

    ترانه هامو که خوندمو

    حالاکه باشعردنياديگه مثل تو نداره تنها موندمو

    دلم ميخوادکه برگردي بگي بدکاري کردي که منوتنها گذاشتي بگي دوسم ميداشتي

    دلم ميخواد که برگردي بگي بدکاري کردي که منو ديونه کردي بگي که برميگردي

    من روحرف تو حساب کرده بودمو همه عشقارو جواب کرده بودمو

    ازهمه قشنگي هاي زندگي تنهاتورو

    انتخاب کرده بودمو
    حال من خوب است ...

    نگـــــــران نباش، " حــــال مـــن خـــــــوب اســت " بــزرگ شـــده ام ... دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــوم ...! آمـوختــه ام، که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش " زندگیست " آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای " نبــودنـت " تنگ نشــــود . . . راســــــتی، دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام ... " حــــال مـــن خـــــــوب اســت " ... خــــــوبِ خــــوب"
    راز
    راز راه
    رفتن است
    راز رودخانه
    پل
    راز آسمان
    ستاره است
    راز خاک
    گل
    راز اشک ها
    چکیدن است
    راز جوی
    آب
    راز بال ها
    پریدن است
    راز صبح
    آفتاب
    راز های واقعی
    راز های برملاست
    مثل روز ، روشن است
    راز این جهان خداست.
    کـجــاي ايـن جــنـگـل شــب
    پنهون مي شي خورشيدکم
    پشـت کدوم ســد ســکـوت
    پـر مـي کــشــي چــکـاوکم

    چرا بـه من شک مي کنی
    مـن کـه مـنـــم بـرای تــو
    لبـریـزم از عـشــق تــو و
    سـرشــارم از هــوای تــو

    دسـت کدوم غزل بـدم
    نـبــض دل عـاشـقـمـو
    پشت کدوم بهانه باز
    پنهون کنم هق هقـمو

    گـریه نمی کنم نـــرو
    آه نمی کـشـم بشین
    حرف نمی زنـم بمـون
    بغض نمی کنم ببیـن

    سفر نکن خورشیدکم
    ترک نکن منو نرو
    نبودنت مرگه منه
    راهییه این سفر نشو
    نزار که عشق من وتو
    اینجا به اخر برسه
    بری تو و مرگ من از
    رفتن تو سر برسه

    گـریه نمی کنم نـــرو
    آه نمی کـشـم بشین
    حرف نمی زنـم بمـون
    بغض نمی کنم ببیـن

    نـوازشــم کــن و بـبـیــن
    عشق می ریزه از صدام
    صدام کــن و ببـین که باز
    غنچه می دن تـرانه هام
    اگر چه من به چـشـم تو
    کمـم قـدیمی ام گمـم

    آتشـفشـان عـشـقـمـو
    دریـــای پــر تـلاطــمــم

    گـریه نمی کنم نـــرو
    آه نمی کـشـم بشین
    حرف نمی زنـم بمـون
    بغض نمی کنم ببیـن
    مرسی معین عزیز ....... من با اجازه برم ...
    تن رود همه ی آب
    من پر از وسوسه ی خواب
    واسه رویای رسیدن
    من بی حوصله بی تاب
    میون باور و تردید
    میون عشق و معما
    با تو هر نفس غنیمت
    با تو هر لحظه یه دنیا
    با تو پر شور و نشاطم
    تو هیاهوی نگاتم
    تو یه آواز قشنگی من تو آهنگ صداتم
    مثل خنده رو لباتم
    مثل اشک رو گونه هاتم
    تو رو .....
    انگار شاعر شعر چشاتم
    نقش پونه های وحشی
    رنگ التماس و خواهش
    موج خاکستری باد
    شعله ی گرم نوازش
    بیا گلواژه عشقو با تو هم صدا بخونم
    تو رو دوست دارم و ای کاش
    تا ابد با تو بمونم
    وقتی معین گوش میدم انگار که تمام آهنگ هاشو با تمام وجودم حس میکنم ... انگار که درد عاشقا رو می دونه ..... محمد علیزاده هم گوش بده قشنگه ...
    جز تو کی می تونه عزیز من باشه ....
    کی می تونه تو قلب من جا شه
    مگه می شه مثل تو پیدا شه
    همه چیزم وای عزیزم
    جز من کی واسه دیدن تو حریصه
    اسمتو رو قلبش می نویسه
    گونه هاش از ندیدنت خیسه
    همه چیزم .... وای عزیزم
    تو نباشی بی قرارم
    بد می بینم
    بد میارم
    بی تو من
    حس ندارم
    سر به زیزم
    گوشه گیرم
    کاش بمیرم
    بی تو من
    همه چیزم
    وای عزیزم ......
    واسه ما دو تا کی بهتر از ما
    از همین امروز تا اخر دنیا
    همه چیزم ...وای عزیزم
    ..................
    شبگردی میکنم...
    اما صدای نفس هایت را ازپشت هیچ پنجره ودیواری نمیشنوم ...

    آسوده بخواب نازنینم شهر در امن وامان است...
    تنها خانه ی من است که درآتش مبسوزد...
    و من هنوز عاشقم...
    آنقدر که می توانم هر شب بدون آنکه خوابم بگیرد...
    از اول تا آخر سردی حرفهایت رابشمارم و دست آخر...
    همه را فراموش کنم...

    آنقدر که می توانم...
    اسمت را روی تمام آبهای دنیا بنویسم...
    و باز هم جا کم بیا ورم...

    آنقدر که می توانم...
    شب ها طوری به یادت گریه کنم که خدا جایم را با آسمان عوض کند!

    و من هنوز عاشقم...
    آنقدر که میتوانم چشم هایم را ببندم...
    و خیال کنم:
    هنوز هم دوستم داری به مانند روزهای گذشته!
    دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا

    تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری

    و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد

    مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی

    دعایت می کنم، روزی بفهمی

    گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است

    دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد

    با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست

    شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا

    بخوانی خالق خود را

    اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور

    ببوسی سجده گاه خالق خود را

    دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی

    پیدا شوی در او

    دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و

    با او بگویی:

    بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست
    بر لبانم غنچه لبخند پژمرده است
    نغمه ام دلگیر و افسرده است
    نه سرودی؛ نه سروری
    نه هماوازی نه شوری
    زندگی گویی ز دنیا رخت بر بسته است.
    یا که خاک مرده روی شهر پاشیده است.
    این چه آیینی؟ چه قانونی؟ چه تدبیری است؟
    من از این آرامش سنگین و صامت عاصیم دیگر
    من از این آهنگ یکسان و مکرر عاصیم دیگر
    من سرودی تازه می خواهم
    جنبشی؛ شوری؛ نشاطی، نغمه ای، فریادهایی تازه می جویم
    من به هر آیین و مسلک کو، کسی را از تلاشش باز دارد یاغیم دیگر
    من تو را در سینه امید دیرینسال خواهم کشت
    من امید تازه می خواهم
    باید تورو پیدا کنم
    شاید هنوزم دیر نیست
    تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست
    با این که بی تاب منی
    بازم منو خط میزنی
    باید تورور پیدا کنم
    تو با خودت هم دشمنی
    کی با یه جمله مثل من
    می تونه آرومت کنه
    اون لحظه های اخر از رفتن پشیمونت کنه
    دلگیرم از این شهر سرد
    این کوچه های بی عبور
    وقتی به من فکر میکنی حس میکنم از راه دور
    اخر یه شب این گریه ها سوی چشامو می بره
    ای خدای مهربون دلم گرفته ....
    با تو شعرام همگی رنگ بهاره
    با تو هیچ چیزی دلم کم نمیاره
    وقتی نیستی همه چی تیره و تاره
    کاش ببخشی تو خطاهامو دوباره
    ای خدای مهربون دلم گرفته
    از این ابر نیمه جون دلم گرفته
    از زمین و آسمون دلم گرفته
    اخه اشکامو ببین دلم گرفته
    تو خطاهامو نبین دلم گرفته
    تو ببخش فقط همین دلم گرفته ....
    تو لحظه های من شیرین ترینی
    واسه عشقو عاشقی تو بهترینی
    کاش همیشه محرم دل تو باشم
    تو بزرگی
    اولین و آخرینی ...
    چه در دلم من
    چه در سر تو
    من از تو رسیدم به باور تو
    تو بودی و من
    به گریه نشستم برابر تو
    به خاطر تو به گریه نشستم
    بگو چه کنم ؟
    با تو شوری در جان
    بی تو جانی ویران
    از این زخم پنهان می میرم
    نامت در من باران
    یادت در دل طوفان
    با تو امشب پایان می گیرد
    نه بی تو سکوت
    نه بی تو سخن
    به یاد تو بودم به یاد تو من
    ببین غم تو رسیده به جانا
    رسیده به تن
    ببین غم تو رسیده به جانم
    بگو چه کنم ..
    لحظه ها پر شده از دوست داشتن تو ..
    واسه من قشنگه عشق و خواستن تو
    میشه با تو همنفس ، ستاره باشم
    با تو همسفر تا مرز قصها شم
    بی تو این گلایه ها چه بی شماره
    شب و روز واسه من فرقی نداره
    زندگی رو با و عشق تو میخوام
    تو نباشی بی تو من همیشه تنهام
    تمام قصه هامو از تو دارم
    بهترین خاطر ه ها مو از تو دارم
    تو این شبای خالی از ستاره ، آخرین ترانه ها مو از تو دارم ..
    خاطره ها ...معین
    خاطرات را باید سطل سطل از چاه زندگی بیرون کشید.
    خاطرات نه سر دارند و نه ته.
    بی هوا میآیند تآ خفه ات کنند..
    می رسند...گآهی وسط فکر
    گآهی وسط خیآبآن...
    سردت میکنند...
    دآغت می کنند.
    رگ خوابت را بلدند..
    زمینت میزنند...
    خاطرات تمآم نمی شوند..
    تمآمت میکنند!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا