F
پسندها
356

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اینو تو معرفی یکی از بچه ها دیدم..گفتم بزارم بعدشم رشته اش صنایع است..
    این سهیلا هم همون آلفا بود که لپاش گنده بود نی نی که گفتم برو ببین...
    ز من رمیده یی و من ساده دل هنوز
    بی مهری و جفای تو باور نمی کنم
    دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این
    دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم
    رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید
    دیگر چگونه عشق ترا آرزو کنم
    دیگر چگونه مستی یک بوسه ترا
    دراین سکوت تلخ و سیه جستجو کنم
    یاد آر آن زن ‚ آن زن دیوانه را که خفت
    یک شب بروی سینه تو مست عشق و ناز
    لرزید بر لبان عطش کرده اش هوس
    خندید در نگاه گریزنده اش نیاز
    لبهای تشنه اش به لبت داغ بوسه زد
    افسانه های شوق ترا گفت با نگاه
    پیچید همچو شاخه پیچک به پیکرت
    آن بازوان سوخته در باغ زرد ماه
    هر قصه ایی که ز عشق خواندی
    به گوش او در دل سپرد و هیچ ز خاطره نبرده است
    دردا دگر چه مانده از آن شب ‚ شب شگفت
    آن شاخه خشک گشته و آن باغ مرده است
    با آنکه رفته یی و مرا برده یی ز یاد
    می خواهمت هنوز و به جان دوست دارمت
    ای مرد ای فریب مجسم بیا که باز
    بر سینه پر آتش خود می فشارمت
    سلام
    من نميدونم چي شد تو امدي توي ليست دوستان من؟ ولي اصلا تا حالا اين طرفي پيدام هم نشده!!!!؟؟
    دختری به كوروش بزرگ گفت:من عاشقت هستم.كوروش
    گفت:لیاقت شما برادرم است كه از من زیباتر است و پشت سر شما
    ایستاده،دخترك برگشت و دید كسی‌ نیست.كوروش گفت:اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمی‌كردی
    .این رو تو پروفیل یکی از دوستان خوندم که شما فرستاده بودی خیلی خوشم اومد،درسته تو صفحه ی کسی دیگه ای نوشته شده بود ولی این قدر قشنگ بود برا من که ازت تشکر کنم
    عشق زیر باران ایستادن و با هم خیس شدن نیست....
    عشق ان است که یکی برای دیگری چتر شودو او هیچگاه نفهمد که چرا.....
    خیس نشد.
    ممنونم داداشم...
    خوبم..شما خوبی سنگ صبورم؟؟؟؟؟:gol:
    سلام داداش گل...
    آخه ما همينطوري دلمون گرفته هست شما هم واسه ما غروب :biggrin:
    خوشم میاد همه سابقه دارن:biggrin:
    خبر اینکه الان من در تعطیلات به سر میبرم
    راستی شما درس میخونی؟یا کار هم میکنی؟
    من اصلا چیزی ازت نمیدونم
    :(...مجبور شدم......ببخش فرشیدجان
    لیست که مهم نیست;).الان دوستیم
    روزی روزگاری اهالی یه دهکده تصمیم گرفتند تا برای نزول باران دعا کنند...

    در روز موعود همه مردم برای مراسم دعا در محلی جمع شدند و تنها یک

    پسر بچه با خودش چتر آورده بود و این یعنی ایمان...
    برای عشق گریه کن ولی کسی رو بخاطر عشق به گریه کردن ننداز...

    عشق بازی کن اما هرگز کسی رو با عشق بازی نده...!
    بعدشم یادش رفت..بعدنم به روی خودش نیاورد..اهههههههههههههههه
    من رقص دختران هندی را بیشتر از نمازخوندن ...
    پدر و مادرم دوست دارم...
    چون اونا از سرعشق میرقصند و ...
    اینا از سر ترس...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا