شیخ اجل
پسندها
57

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • شکر... به قامت بلند شب، شب... چه غریب است این پادشاه در سرزمین خویش، تا میرسد نوبت حکم فرمانیش همه به خواب ناز میروند... بخوابید، شاید بی خبری شما حرمت شب را فزونی می بخشد، سایه تان بسی سنگین است... تا می آیی به قول شیخ : بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست..........
    ............................................................................................................................
    چه کنم با این همه حجم دردها.... دردهایی که چون خوشه های گندم در علفزار ذهنم گاه و بی گاه می رویند، از هر خوشه های هزاران غم... چه بی حرمت اند ثانیه ها....
    ..................................................................................................................................
    در سکوت غم فزای شامگاهان همچو شمع / سوزم و دانم نباشد بر فراغت مرهمی .....
    به به...آقای شیخ اجل.....کم پیدایین؟؟؟خوبین شما؟؟؟
    چرا دیگه شعر نمیفرستین؟؟
    سلام اقای شیخ اجل
    خیلی کم پیدا بودین
    چه عجب از اینورا
    راه گم کردین
    از سعدی چه خبر حالشون خوبه:D
    ممنون از شعری که فرستادید
    از خودتون بود دیگه؟
    آه و افسوس ازین چرخش ایام غریب / که ندیدیم در آن جز غم و اندوه و فریب
    تا که رفتیم از این خاک همه می گفتند / آه و افسوس ازین چرخش ایام غریب
    آشنا بودی و من این همه دورت دیدم / تا رسیدم به تو دیدم ز همه دورتری
    آشنا بودی و من این همه دورت دیدم / تا رسیدم به تو دیدم ز همه دورتری
    آب حیات تشنگان چهره ی جان فزای توست / لطف نما رهای کن از پس پرده چهره را
    آب حیات تشنگان چهره ی جان قزای توست / لطف نما رهای کن از پس پرده چهره را
    همه دنیا میدونن عشقه که پایان نداره

    سلام. ممنونم بابت شعر زیباتون.

    اما تو این دور و زمون، عشقه که پایان داره!!

    عاشق واقعی مثل لیلی و مجنون فقط تو قصه هاست...
    همه دنیا میدونن عشقه که پایان نداره / عاشقی بلاییه، دردیه درمان نداره
    این بلا تا میگیره دامنشونو ای عجب / مدعی میشن که این بلا بده راه نداره
    قصه لیلی و مجنون توی این دور و زمون / شدنش مال تو قصست دیگه حاشا نداره .........
    چه کند عاشق که تو را خواهد / همه را بیند ز تو جان یابد ............
    شب بود و سکوت بود و خلوت / من بودم و صد خیال و حیرت
    حیرت زده از بشر و بازیش / هم نوش مرا نصیب و هم نیش
    ............ حوصله بقیه شو ندارم ..............
    شب بود و سکوت بود و خلوت / من بودم و صد خیال و حیرت
    حیرت زده از بشر و بازیش / هم نوش مرا نصیب و هم نیش
    ............ حوصله بقیه شو ندارم ..............
    هر چند که از دوری تو غم داریم / امید وصال توست ما جان داریم .....
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا