تبسم44
پسندها
254

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • حالا چرا عصبانی میشی!!!!
    واسه من از 17 تا 28 ام بعدشم دو تا از درسام کلاسشون ادامه داره ...... مملکته داریما بعد امتحانم باس کلاس بریم!!!!!
    بعد اونم اگه قسمت بشه یه راس میرم مشهد یا با دانشگاه یا با رفیقام !!!!
    عجب درسی !!!!
    چه زود امتحان میدین ......
    ایول شمال و هستم هرچن ما که دستمون نمیرسه شما برو کیف کن اینگار ما ام اومدیم....
    سلامتی ....
    هی خبر خاصی نی....
    زیادی خوندم دپسرده شدم .....
    الان داره میریزه بیرون .....
    جااااااااان
    چي شد يهو بدون خداحافظي؟!!!
    كار داشتم كلي باهات
    باشه بعدا كه نييدونم كي هست ميپرسم
    شاد باش تبسم
    به غم دنيا فقط بخند...همين......
    یک نفر هست که از پنجره‌ها
    نرم و آهسته مرا می‌خواند
    گرمی لهجه بارانی او
    تا ابد توی دلم می‌ماند
    یک نفر هست که در پرده شب
    طرح لبخند سپیدش پیداست‌
    مثل لحظات خوش کودکی‌ام‌
    پر ز عطر نفس شب‌بوهاست‌
    یک نفر هست که چون چلچله‌ها
    روز و شب شیفته پرواز است
    توی چشمش چمنی از احساس
    توی دستش سبد آواز است
    یک نفر هست که یادش هر روز
    چون گلی توی دلم می‌روید
    آسمان، باد، کبوتر، باران‌
    قصه‌اش را به زمین می‌گوید

    یک نفر هست که از راه دراز
    باز پیوسته مرا می‌خواند
    كجاي عزيزي من تا صبح سكته نكنم خيلي عزيزي خونم كردن استادم :cry:
    هورا منم انديشه شدم 12 استاد كفت شهاب دلم برات سوخت كفتم جرا كفت اخه تورا با كس ديكه اشتباه كرفتته بودم وكرنه 2 بهت نمي دادم
    فریاد کشیده هر دو جیبم جانسوز / با دیدن نرخ هندوانه دیروز

    یلدا تو کمی دیر تر امسال بیا / یارانه برای تو ندادند هنوز !
    عزيزي عزيزي.من خيلي خوشحالم اولين بار تو دوره دانشجويم من 20 كرفتم مردم از بس 9.10 11 كرفتم تازه يك 12 كرفتم استاد هروقت من ميبينه ميكه شهاب أز ير دستم فرار كردي :cry:
    قحطی عشــــــــــق می آید
    هفت نه، هفتصد سال در قلبم ذخیره و پنهانت می کنم .
    بگو (کنعانیان) منتظر نباشند
    تقسیم شدنی نیستی !
    حتی اگر یعقوب بیاید .
    سلام شیواجان

    نه واسه چی دلخور باشم .از این اتفاقات پیش میاد بالاخره...............دی
    خیز و در کاسه ی زر آب طربناک انداز

    پیشتر زانکه شود کاسه سر خاک انداز

    عاقبت منزل ما وادی خاموشان است

    حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز

    چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است

    بر رخ او نظر از آینه ی پاک انداز

    به سر سبز تو ای سرو که گر خاک شوم

    ناز از سر بنه و سایه برین خاک انداز

    دل ما را که ز مار سر زلف تو بخست

    از لب خود به شفا خانه ی تریاک انداز

    غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند

    پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز

    یا رب آن زاهد خودبین که بحر غیب ندید

    دود آهیش در آیینه ادراک انداز


    چون گل از نکهت او جامه قبا کن حافظ

    وین قبا در ره آن قامت چالاک انداز
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا