نتایج سرشماری جوجه های آخر پاییز:
جوجه ای دلشکسته است
چون که تنهاست
جوجه ای عاشق شده، کار نداره، مجنون گشته،
جوجه ای قلبش درد میکنه، پول عمل نداره ...
جوجه ای دلتنگ پدرشه که پول دیه نداره و تو زندونه
جوجه ای از این کشور خسته شده، چون طرح اختراعاتش داره خاک میخوره
جوجه ای به جوجه ای با حسرت نگاه کرد، چون هندونه ی اونا رنگ نداره
جوجه ای امشب دعا کرد کاش از تخم در نمی اومدم که جدایی پدرم از مادرمو ببینم،
جوجه ای کنار خیابون یخ زده و مرده . . .
جوجه ای امشب فکر فروختن پرای طلایشه که دونه بخره .. .
جوجه ای فکر شهریه اش بود که چه جوری جورش کنه. . .
جوجه ای خیلی وقته معتاد گشته، شاید تاحالا مرده!
جوجه ای در آغوش گرم مادر خوابیده، اون یکی چون مجبور بود دستمالاشو بفروشه هنوز توی خیابون سرده . . .
جوجه ای داره مثل ابر می باره، انگار عشقش بهش خیانت کرده
جوجه ای به فکر یه کار بزرگه ! . . .
جوجه ای امروز سرقبر پدرش از هوش رفته. . .
جوجه ای ،جیک نمیزنه ، بغض کرده . . .
جوجه ای کنج تختش تو پادگان انگار که دق کرده . . .
جوجه ای دعا کرده، خدایا سال دیگه من اونو با هم بشمر . . .