S H i M A
پسندها
4,296

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مرسی
    جالب بود
    واسه کباب کردن خوبه...........:biggrin:
    Masoud Emami - 01 Be Hichki Nagoftam.mp3

    Halalet Mikonam

    Ye Rahi Pishe Rom Bezar
    تو ای معنای انتظار یک لحظه بایست.دیوانه شدن به خاطرت کافی نیست لطف کن یک لحظه بایست و فقط یک جمله بگو:"تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست؟":crying2:
    شرمنده شیما جان! من کامپیوترم هنگ کرده بود! هر کار می کردم درس نمی شد!!!
    اگه خوابت می آد بعدا واست بگم؟
    به شما هم :دیییی

    راستی اینی که واستون فرستادم سیزن 1 اش بود :دی
    دومیشو دارم می نویسم:دی
    نه الان دیگه یه کم دیره :دی چون فقط برای مقطع کارشناسی بود :دی

    آخه نمی دونی من باید با چه کسایی سر و کله بزنم؟:دی با بچه های فنی و هنرستانی! هیکلشون اندازه ی غول تشن:دی درس نخون! مشکل تراش و... :دییییییی
    البته من تو دبیرستان خودم از پایه هایی بودم که همیشه استادا رو دست می نداخت :دی یه معلم فیزیک داشتیم "س" و "ز" اش می زد!! جلسه اول گفت خودتو معرفی کن! پ
    من گفتم من شروین ... هسسستم (تصورشو کن مثه علی دایی تلفظ کردم ) :دییییی همون جلسه گفت برو بیرون از کلاسم بی حیا :دییییی
    اجازه هست یه پیشنهاد بدم؟:دی آواتارتو عکس یه موجودد جاندار بذار :دی (البته اگه جسارت نباشه :دی )
    نه توهین چیه؟:دی من ناراحت نشدم شیما خانوم,فقط می گم از اینکه هنوز دلم پیش کسی هست که یه زمانی باش بودم ولی الان تو زندگیم نیست پشیمون نیستم!
    کاره دله دیگه ,نمی شه کاریش کرد:دی

    نه من موقعه انتخاب رشته تو دفترچه بورسیه آموزش پرورش رو انتخاب کردم و از سال آینده باید تدریس کنم!

    کجاش خوبه؟ جدا از سر و کله زدن با بچه ها خوشت می آد ؟!
    چقدر شعر سرودیم برای باران غافل از این دل دیوانه که بارانی بود..........:smile:
    به من آنکه بدی آموخت تو بودی تو بودی تو بودی
    من و آتیش زد و خود سوخت تو بودی تو بودی تو بودی
    اونکه با تیغ به زهر آلوده عشق
    دل و دینم و بهم دوخت تو بودی
    اونکه با شعبده بازی به نیرنگ
    لب فریاد من و دوخت تو بودی

    به من آنکه بدی آموخت تو بودی تو بودی تو بودی
    من و آتیش زد و خود سوخت تو بودی تو بودی تو بودی

    آخر این قصه ما از خود ما از ابتدا پیدا بود نیرنگ بود رویا بود
    دشمن ما از خود ما هر لحظه بین ما بود از ما بود با ما بود



    تو منو به بازی تلخی کشوندی
    که ندونسته به انتها رسوندی
    من به خواب تو تو جادو شده خواب
    دشمن ما رو سر سفره نشوندی
    اونکه دل به قصه ها باخت تو بودی توبودی توبودی
    خونمون را روی آب ساخت تو بودی توبودی توبودی

    آخر این قصه ما از خود ما از ابتدا پیدا بود نیرنگ بود رویا بود
    دشمن ما از خود ما هر لحظه بین ما بود از ما بود با ما بود
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا