یکی را دوست میدارم ولی افسوس اوهرگز نمی داند
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که او را دوست میدارم
ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند
به برگ گل نوشتم من که او را دوست میدارم
ولی افسوس او گل رابه زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند.
بچه بودم فقط بلد بودم تا 10 بشمرم نهایت هر چیزی همین 10 تا بود از بابا بستنی که می خوا ستم10 می خواستم مامانو 10 تا دوست داشتم خلا صه ته دنیا همین 10 تا بود و این 10 تا خیلی قشنگ بود حالا نمی دونم که دنیا چقدره نهایت دوست داشتن چندتاست ده تا بستنی هم کفافمو نمی ده خیلی هم طمع کار شده ام اما می خوام بگم دوستت دارم می دونی چقدر؟ به اندازه همون ده تای بچگی.
وقتی کوچیک بودیم دلمون بزرگ بود ولی حالا که بزرگ شدیم بیشتر دلتنگیم ............
کاش کوچیک می موندیم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن نه حالا که بزرگ شدیم و فریاد هم که می زنیم باز کسی حرفمون رو نمیفهمه !
اااا بچه دزدی تو روز روشن ...امیر بابا و مامان داره
زنگ بزنم 125 بیان جمت کنن؟؟
حالا چون عشق بچه هستی ...امیر رو چند سالی نگه داری کن ....مامانش که معلوم نیست کجاس.
مامانش نیست
اااا بچه دزدی تو روز روشن ...امیر بابا و مامان داره
زنگ بزنم 125 بیان جمت کنن؟؟
حالا چون عشق بچه هستی ...امیر رو چند سالی نگه داری کن ....مامانش که معلوم نیست کجاس.
مامانش نیست