hossein_ebrahimi
پسندها
275

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • حالا تبریز یا ارومیه چه فقی میکنه !!!
    قرار بر رسیدن خدمت به الهه جون باشه تا کوه قاف هم میریم
    تبریز خبریه؟؟ بگین مام بریم!


    آخ فائزه جون من که تو تبریز نیستم!
    باید یخورده راتونو بیشتر کنین بیاین ارومیه!
    منو حسین ارومیه هستیم نه تبریزززززززززززز
    نه داداش حمید دیگه بی انصافی نکن!
    اونطور که از حرف زدنت پیداس قدت باید خیلی بلندتر از این حرفا باشه!
    شکسته نفسی میفرمایین!!!!!!!!!!!!!
    حمید :
    میدونی دارم به چی فک می کنم !
    این که باید منم باهات میومدم نمایشگاه ! تهران !
    اول اونجا با اجازه داش حسین حساب حسینو حضوری می رسیدیم بعدشم کلا همگی می رفتیم تبریز خدمت الهه جون !
    حالا ببینم کی رو باید تو گونی کرد !!!!!
    حیف که نمیام دیگه ..... واقعا حیف !
    حسین:
    آره داداشی حمید کلا افتاده تو کار...
    الن اونور چن تا عکس مبتذل ردو بدل کردن
    خجالتم نمیکشن جلو چشه همه ....(گل و گیاه:دی)
    بله گونی!
    اما این گونی یکم کوچیکه اما این حسین یکم درازه بدتر از من!
    میکنیمش تو گونی بعد چشن پتو میگیریم!
    حسین:
    میدونی دارم به چی فک میکنم!
    اینکه باید منم باهات میومدم نمایشگاه! تهران!
    اول اونجا با اجازه داش حمید حساب حمیدو حضوری میرسیدیم بعدشم که کلا همگی میرفتیم مشهد خدمت فائزه جون!
    ال ببینیم کی رو باید تو گونی کرد!!
    حیف که نمیام دیگه...واقعا حیف!
    حمید اگه صدامو میشنوی بهتره که خوب گوش کنی!!!!!
    اگه آبجی الهه یه گزارش خلاف ازت بده سیبیلتو دود میدم!!!!
    اینم یکباره دیگه استفاده از نقطه ضعف:
    ان الشیطان عدونا!!
    تو گونی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ واااای چی میشه !!! اخ جون منم هستم !!!! کمکت می کنم
    آبجی :
    نترس آبجی من مرد سیاستم کارسی با بزن و بکش ندارم البته اونم سر جاش لازمه!
    من هر وقت که دلم بخواد میرم مشهد واسه دوست و دششششمننمم دعا میکنم!
    میدونستم بر میگردی!
    میدونستم تنهام نمیزاری
    واسه همون به گیرندم دس نزدم!
    (شد فیلم هندی)
    فائزه در مورد اون پیامی که واسم گذاشتی:
    به یه زوری دیدم پیامتو!
    نه نمیخواد بگی الان دیگه وقتشه که حسین رو بکنم تو گونی!
    ببریمش مشهد!
    حمید:
    شیطونه میگه اثار جرمشو از اونور بزارم اینور!
    ولی باز غیرتم قبول نمیکنه!
    فائزه:
    باشه گلم پس حواستو بیشتر جمع کن...
    به گیرنده های خود دست نزنید نتم قطعیده بود!
    اومدم که حال هر چی دشمنه بگیرم!
    ببین الهه جون من الان رو مانیتورم !!!! مشرف بر همه جا !!!! تو میتونی بری گلم !!!!!
    آره فائزه جون...ولی آخه اونجایی که من الان هستم تو نیستی!
    مجبورم بخاطر تو هم که شده حاسم به حمید باشه!!
    نخیر حمید جان!
    حسین الان توپ توپ نیازیم به مشهد و..نداره!
    البته تصمیم داریم یه سر بریم مشهد ولی واسه دعا برای سایر ...
    مگه نه حسین؟؟؟
    الهه جون اگه قرار باشه کسی حمیدو دید بزنه منم !!!!!!! تازشم حمید که مشکلی نداره !!! برو جلوی داداش خودتو بگیر
    فائزه جان کار از هدایت و ... گذشته! این حسینی که من دیدم به راه راست هدایت که نمیشه! بلکه راه راستم به سمتش هدایت نمیشه!
    باید بیاریمش مشهد!
    اینجام داش حسین!
    فقط سرعتم پایینه و دارم داش حمیدو در یک مکان دیگر دید میزنم که دست از پا خطا نکنه!
    اره منم عصبیم !!!!! ممکنه که دیگه چیزی از حسین باقی نمونه
    فائزه راس میگه بزن بزن تو کار نیستاا که وگرنه داداش و خان داداشو ...حالیمون نمیشه:دی
    جملاتت کشته منو حسین !!!!
    جوانکان !!!!!!! پداران !!!!!!!
    راحت باش داش حمید!
    حسین چی بگم والا! گاهی یه زن برابر 100 تا مرده! حتما الانشم همون قضیه س دیگه!
    به رو حمید نیار بزار خجالت نکشه:دی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا