-
سلام سارای من؟؟خوبی؟؟
دیروز اومدم شریف جیگر.
دلم منم برات تنگیده...واسه خندیدنت عزیز دلم
بوس
فکر کنم "عبدالملکیان" باشه
می شود برگشت
اشتیاق چشمهایم را تماشا کن
می شود در سردی سرشاخه های باغ
جشن رویش را بیفروزیم
دوستی را می شود پرسید
چشمها را می شود آموخت
مهربانی کودکی تنهاست..
مهربانی را بیاموزیم
می شود برگشت
می شود برگشت و در خود جستجویی داشت
در کجا یک کودک ده ساله در دلواپسی گم شد؟!
درکجا دست من و سیمان گره خوردند؟
می شود برگشت
تا دبستان راه کوتاهیست
می شود از رد باران رفت
می شود با سادگی آمیخت
می شود کوچکتر از اینجا و اکنون شد
می شود کیفی فراهم کرد
دفتری را می شود پر کرد از آیینه و خورشید
در کتابی می شود روییدن خود را تماشا کرد
من بهار دیگری را دوست می دارم..
سلام سارا جونی
چون چند روز دیگه بیشتر نمونده!!!!!!!!!
منم باش زیاد صحبت نکردم فقط فکرکنم 3 4 باری توی میسر کلاس به هم اصابت کردیم دقت کنی مثه جت راه میره از شانس منم هر وقت سر تقاطع میرسیدم ایشون جلوم سبز میشد!!!!!!!!
خیلی وقته سر کار نمیرم یاد مکتب خونه کردم!!!!!!!!
سارا یه چیزی خیلی جالبه میدونستی من و تو با هم تله پاتی داریم.باور میکنی من اصلاً گلهای خوشگلتو ندیده بودم که اومدم سلام کنم آخرش نفهمیدم من زودتر پیغام داده بودم یا تو .یادمه اولین بار هم که با هم دیگه دوست شدیم همین طوری شد هم زمان به فکر دوستی با هم افتاده بودیم.جالبه نه؟نه! خوب مگه چیه به نظر من جالب بود.
من تازه الان اومدم
سلام سارا جون.خوبی عزیزم.چه خبرا؟
سلام گل قشنگم
ممنونم.یه ذره کار دارم.قول میدم زودی بیام.دلم برات تنگ شده مهربون.مشتاق دیدار.یه عالمه بوس.
سلام مرسی قرفون دوست جونم بشم خوفی؟
ای بد نیستم کمی مسترسم
جدا !!!
میدونه دوست جون منی؟!
چیکارا میکنه؟!!!!!
بیخیال اون خودت چی میکنی؟خوفی؟ درسا چطورن؟
وای سارایی برام دعا کن مسه چی میخوابم!!!!!!!!!!!!
سلامتی
خبر خاصی نیست. فعلا بیکاریم.
الان خودم دانلودش میکنم و تو سرورهای مختلف آپلودش میکنم.
سلام سارا. خوبی؟
مرسی دستت درد نکنه.
سلام دوست جونم خوبی؟!
سلام
چطوری تو؟؟
خوش میگذره؟
سلام!
چه عجب سارا خانم!
خوبی؟
سلام. خوبین؟ یه آماری از قبولیهای ارشد دانشگاه لیسانس و حالام شریف میتونین بهم بدین؟
سلام سارا خانوم... خوبی؟ چه می کنی؟
مرسی منم خوبم
کجایی سارا خانم؟؟
دیگه تحویل نمیگیری؟؟؟؟
گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند
به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بدنام گفتند -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
