ARAMESH
پسندها
5,706

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من امروز دارم میرماااا.... میدونم دلت برام تنگ میشه... بلخره اگه من تو این باشگاه نباشم تو به کی میخوایی اخطار بدی؟
    خلاصه آرامش جان ما که رفتیم....
    آرام تو ديگه چرا؟!!
    بابا آخه يه چيزي بگيد كه بشه قبول كرد!!!
    من كار كشته م
    تو چرا ديگه؟يعني شماها .........كه ..............[IMG]
    الان لنگ قبول كردن منيد؟ [IMG]يعني من بگم باشه ميشه؟ [IMG]
    آرام برووووووو
    یه گزارش فرستادم،بخون جوابشو بده بهم.
    اخه من دیگه نمیتونم بیام اونورو بخونم.
    منم گول خوردم!!.....يه عمره مي خواي يه شام بهمون بدي ندادي...حالا مي خواد لباس بدوزه!!
    هي اين اصطلاحات خياطي رو به رخ من نكش..هيچي نيدونم از اينا!..آخر ميرم از دست تو ياد مي گيرم!!!
    آره...يادته چه كارا كه نمي كرديم.................. [IMG]
    نه...وقت داري بريم اونور؟...حرفاي عشقولانه بزنيم [IMG]
    شكمو ها!!
    اونوخ به ما يه تخم مرغم نداد!!!
    [IMG]تا با كي باشه........هوم؟نيدونم!
    آرام الان چه كاره اي؟
    مرسی خانوم.همینکه همتون هستینو سالمینو سروصداتون میاد خیلی خوبه.
    موفق باشی.
    سيلاام
    آرام شرمنده...لينكا تو صفحه مشكل داره انگاري..نشد كه بشه

    چيزه.....اممم.....[IMG]با كدوم سميرا بريد آش خوري؟!! [IMG](فضولي!)
    سلام خانوم مدیر...به خدا وقتی پامو گذاشتم تو دریاچه هم کفشام نو بود هم جورابمو شسته بودن(نمی دونم چرا هرکی خودکشی می کنه می ندازه گردن من؟)...امضام یه تیکه از تکست آهنگ داستان ما از زدبازی هستش...انقدر حرف زدم حرف اصلیم یادم رفت...اسم دانشگامون دانشگاه آزاد پرند بود شرمنده یکم دیر جواب دادم محلمون کابل برگردون بود نت نداشتم...ممنون از همکاریتون
    اووووووووو! پس آش میخوای؟
    باشه حرفی نیست! جمعه با سمیرا بیاید آش خوری!:D
    سمن بويان غبار غم چو بنشينند بنشانند *** پري رويان قرار از دل چو بستيزند بستانند
    به فتراك جفا دل ها چو بربندند بربندند *** ز زلف عنبرين جان هها چو بگشايند بفشانند
    به عمري يك نفس با ما چو بنشينند برخيزند *** نهال شوق در خاطر چو برخيزند بنشانند
    سرشك گوشه كيران را چو دريابند در يابند *** رخ مهر از سحرخيزان نگردانند اگر دانند
    ز چشمم لعل رماني چو مي خندند مي بارند *** ز رويم راز پنهاني چو مي بيينند مي خوانند
    دواي درد عاشق را كسسي كاو سهل پندارد*** ز فكر انان كه در تدبير درمانند در مانند
    چو منصور از مراد انان كه بردارند بر دارند *** بدين درگاه حافظ را چو مي خوانند مي رانند
    در اين حضرت چو مشتاقان نياز ارند ناز ارند *** كه با اين درد اگر دربند درمانند درمانند

    بزرگداشت حافظ بر شما مبارك
    نمیدونم دقیقا!
    یه سری مخلفات بود انگار...
    چند تا وسیله بود.
    آرام تو اولا پروفت یه عکس داشت!
    همون اولا!!
    قیچی و اینا بود.
    داریش هنوز؟
    ببين مي توني اينو باز كني؟!
    تولددددددددددددددددددد آبجی منه
    باوشه

    راستي تو يه چيزايي درمورد حاجي و طلاق و اينا گفته بودي...اونا چي بود؟
    مردم كوزوو پاشنه درو كندن؟!!يعني خونه تو پيدا كردن؟!!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا