داستان تولد من... 
-
وقتی امدم می سرایم از برای تو غزلی سپید
نه میگویم از برای تو قصه ای پر از عشق های جاودانی
نه ترانه مخوانم از باران وپنجر و دشت ...
نه می کشم حضورت را در بوم احساس ...
نه می تراشم تمثیل روحت را تا از روزنه عشق بنتگرم به شکوه تو ...
نه بگذار می خواهم وقتی می ایم فقط به تو بنگرم ...فقط تورا ببینم چون تو همه اینهایی.
سلام عید شما هم مبارک!
ممنون مرسی شما خوبید؟؟
نبش قبر
قبری را میمانم بی روح زیر درختی کهن سال و خشکیده گوشه قبرستانی ،با انبوه گورها ، گورهایی که در خود به خاک سپرده اند ارزو های بی پایان ....
در شبی چنان ساکت که جز ناله جغد پیری شنیده نمیشود برمزاری وحمناک
ایا دوباره توان باور کردن وجود دارد که بیدار شویم و بیدار کنیم و بشکافیم و بشکافانیم قبر خود و همه قبرهایی را که می بینیم ...؟؟؟؟؟
نمیدانم اما برای اینکه ارزوهایمان را بیابیم مرده یا زنده باید نبش قبر کنیم !!!!
88.10.8گ
ممنون ابجی
سمیه جان از نوشته ای خودت بفرست لطفا
سلام سمیه جونی
عید شما هم مبارک
مرسی عزیزم!!!عید شما هم مبارک باشه!!!!
شب ها وروزها
میان دو دیوار بلند تکرار میشوم هرزمان
انگاه که ثانیه ها کشیده میشوند
هیچ دریچه ای هیچ روزنی نیست تا دیده شود نم نمکین لبخندی انسوی دیوارهای شب و روز
__________________
"نمی دانم....نمی دانی ... نمی داند... نمی دانیم.. نمی دانید...نمی دانند"
منم نمیدانم!!!!
حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه
سلام اگه میشه به این پست بیاین و به من کمک کنین......
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=193239برای ارگونومی می تونید کتاب ارگونومی در کتا نوشته رضا مرزوقی -سعید کمیجانی رو بگیرید نشر ناقوس کتاب خوبیه
خواهش میکنم قابل شما رو نداره!!!!
[IMG]
[IMG]
ممنون بابتadd!!!!!! -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...