ای بابا . . .
قبلا لااقل نواندیشان باز بود حس فعالیت تو سخت افزار بهم دست داده بود . . . داشتم یه مقاله رو تیکه تیکه کامل میکردم بدم بخونی . . . . حس اونم رفته . . .نه تنها هیچ انگیزه ای برا تکمیلش ندارم ؛ جلوتر که میرم میبینم خیلی چیزارو خودمم بلد نیستم و خیلیاشونم بهم وابسته ان بدون اونا نمیشه کامل نوشت . . . .
اعصاب نمونده خلاصه . . .!
مشکلات شخصیم دیگه بماند . . .!
هیچی دیگه! حالم خوب نبود اومدم یکم دردودل کنم برم!