دلتنگم آنچنان که اگر بینمت به کار
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کناره من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آفتاب آبی آرامو روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تورا دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب