cinderella
پسندها
2,798

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • salam
    sindi baladi chetor zabon farsi nasb koni ?
    alan xp nasb kardam farsi nadare
    baladi dorost ?
    اره دیگه اگه نندازنم بیرون :huh:

    خونه خودتون کجایه تهرانه ؟
    اووووو ..بهت برخورد ....ايكسكيوزمي
    خوب مثلا سه تا موضوع جنجالي بگو ببينم ....
    ببينم مي توني يه دونه تاپيك در حد استاندارد هاي جهاني بزني يا ن...تو بزن ما تلپيم.
    به ترتیب
    اره
    مشهد
    فردا 8 صبح بلیط قطار دارم
    تا صبح یازدهم
    پونک

    آره بد نیست. منم خدمت شما عرض سلام و ادب دارم . این تاپیکی که زدم در مورد عجایب قرآن بد جوری مشغولم کرده. جالب هم هست. همه دارن یه جورایی افکارشون رو میریزن بیرون. در مورد سایر فعالیت هایم هم بد نیست. راضی ام به لطف شما. بیشتر میرم سالنهای علمی و کسب فیض میکنم . مرسی که بیاد من هستید. ارادتمند : آذرتاش
    سلام ...
    چه جالب
    تو از مسافرت اومدی حالا من می خوام برم مسافرت
    سيندي جان تو درست مي گي ...فك كن تقريبان جوابم رو گرفتم و حرفات هم خيلي تاثير گذار بود ...حالا جوگير نشيا بعدشم
    بذار دوباره بياد پايين تاپيك ميگما ..فكر بد نكني !!!
    ميكم چرا يه تاپيك نمي زني ...موضوع ازاد
    حرف از جاد خاكي زدي ياد اون شب اخري افتادم ..
    اون ليوان اب رو مي گم ..بيابون ..ماشين خراب ...مرد عوضي ..افتاد يا بازم بگم ...
    ببخشيد اي كيو منبع سعادت
    خودت گفتي سعادت داشته باشم ميام ..
    اومدي يگو پشه اي چيزي جلو پات خفه كنيم ..
    خودت ام دست كم نگير تو منبع اش هستي ...
    نبازم خوبه ..
    نه ما جنوبي ها عيدمون بعد از اين تعطيلات شروع مي شه فعلا ميزبانيم ..
    اما روزا با داداش كوچيكم ...تا همين شهر رو ستا هاي اطراف مي ريم شكار گنجيشك ..خلاصه صفا
    تا دوشنبه ..
    اره ویکی شک داشت که بره ولی در لحظه اخر مادرش دست از لجبازی برداشت و اومد به ویکی قوت قلب داد
    ویکی هم دوق مرگ شد و رفت

    کاملیا هم رفت منت اون دکتر پیره رو کشید و پاچه خواریشو کرد تا دکتره بغلش کرد و بوسش کرد

    فرناندا هم اومد و با شوهر قبلیش قرار گذاشت. شوهره باز بد دهن بازی در اورد
    فرناندا هم به کمک اون مرد کوتوله عینکیه دوست جرونیمو جوابشوو دادن و همه چیز به خوبی و خوشی تموم شد
    سلام سیندی

    چطوری؟

    عید خوش میگذره بهت؟

    در اخر این چنین شد:

    ویکتوریا با جرونیمو رفت اسپانیا

    پائولا از شوهرش جدا شد

    سانتیاگو با استرلا ازدواج کرد

    ماریانا هم با اون پسر ایکبیریه با هم موندن

    والریا سرش بی کلاه موند

    و بالا خره اینکه: تاتیانا اومد پیش ویکتوریا تا راجب اینکه چرا انریکه اومده سراغ اون با هم بحث کنن
    همین بین بود که دوست ویکتوریا (همون مو قرمزه که رفت التماس دکتر پیره) اومد و زیر اب انریکه رو زد و گفت که تو چقدر خری. انریکه واسه این اومده سراغ تو چون ویکتوریا بی خیالش شده
    و تاتیانا هم با انریکه دعوا کرد و از خونه انداختش بیرون و انریکه بد بخت از همه جا رونده شد
    سلام لوبیا... اخه اینم اواتاره انتخاب کردی، نه جونه من بگو کیه اگه راس میگی...
    ساله نو مبارک، امیدوارم در ساله هشتادو نه که هشتو نه کنار هم قرار گرفتن هیچوقت هشتتون گرو نهتون نباشه، اینقدم منو اذیت نکنی، گناه دارم جونه محمود
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا