hd_memar
پسندها
3,131

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ببين تو اگر تو يكي از تايپيك ها به من گير ندي شك مي كنم كه نگار باشي..!!!!!!!:biggrin:
    بر عكس خودم نوشته بودم باهوش..
    سلام شب بخير ...


    يك پنجره براي ديدن

    يك پنجره براي شنيدن

    يك پنجره كه مثل حلقه ي چاهي

    در انتهاي خود به قلب زمين مي رسد

    وباز مي شود به سوي وسعت اين مهرباني مكرر آبي رنگ


    يك پنجره دست هاي كوچك تنهايي را

    از بخشش شبانه ي عطر ستاره هاي كريم

    سر شار مي كند.

    و مي شود از آنجا

    خورشيد را به غربت گل هاي شمعداني مهمان كرد

    يك پنجره براي من كافي است.

    فروغ فرحزاد
    ...............Good luck Miss :gol:
    نگار یه کار نکن دوباره مجبور شی از دست من گریه کنی ها!!!تازه گریه ت بند اومده
    ممنون
    شما حق دارید از بابت قضیه ای که براتون بی پاسخ موند ودلیلش گرفتاری شغلی من بود دلخور باشید
    اما این دیگه بی انصافیه که همه چیزو بهم ربطش بدین
    ممنون
    من رفته بودم شومال..جای شما خالی..اصلا دیدی ملاحت سایت افتاده بود پایین نه؟
    مرسیییییییییی نگار جونی
    همه لحظاتت عید باشه گلم
    من فرصت زیادی برا سنجش رفتار بقیه ندارم
    کاری که با من کردن رو با یه تازه وارد هم نمیکنن
    هرچند دلخور نشدم ونمیشم
    گلابتون بیشتر از این چیزایی که میگم برام ارزش داره
    ولی قضیه رو همونجا هم توضیح دادم
    ملاک نتیجه گیریشه
    ممنون عزیز
    یه کار دیگه هم میشه کرد. الکی هی بخند. کم کم درست میشه :دی
    آره ، منم خیلی اینجوری میشم بی دلیل. دلم میخواد برم یه جا یا داد بزنم یا گریه کنم تاخوب بشم.
    آهان. آره خب اینجوری میشه بعضی وقتا.
    منم درگیرم امشب باهاش :دی
    عید و روز دانشجو برای تو هم با تاخیر مبارک باشه..ماچ


    دخترک در برابر دفتر خاطراتش نشست ...

    آرام آنها را ورق زد ...

    صحنه ها پی در پی اجرا می شدند ...

    کارگردان ناتوانی بود که از مونتاژصحنه ها برنمی آمد !

    بادی وزید ...

    برگها به سرعت ورق خوردند ...

    مثل سالهایی که سریع و بی سر وصدا از پیش چشمانش عبور کردند ...

    و او غرق در اوهام دنیا

    رفتن هیچ کدام را حس نکرد ...


    ....


    خدایی دید ...

    نوری دید ...

    تسبیح... گل...پرنده...درخت...

    و حالا اشرف مخلوقات : انسان !

    اشرفی که کنار ادات ایمان

    گل...پرنده ... درخت

    احساس حقارت می کرد !


    ...


    باران بارید ...

    خاطراتش را شست و با خود برد !

    او ماند ...

    بغض ماند ...

    تنهایی ماند ...

    و

    نوری که در خاطراتش گم شد ...!


    NasibeH
    بابا منظورم روزيه كه گذشت...!!!!!!! يعني روز دانشجوووووووووووووو
    سلام خوبی ؟ اینم عیدی ات ( سید نیستم )
    سلام خوبی اینم عیدی من به آبجی ( البته سید نیستم )

    [IMG]
    :دی آره خداییش
    کار راه بندازه، به جای اینکه وقتت رو تلف کنی و بری دنبال شکلک بگردی و ...
    یه :دی می زنی خلاص! طرفت هم با حال و هوای حرفهات تشخیص میده خندیدی یا تعجب کردی یا اخم کردی:دی!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا