سلام به داداش گلم

چه طوری بهنامی؟ خوبی؟
واااییییییی بهنام من عاشق این شعر فریدون مشیری ام....

بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم.....
یه تیکه هایی شو ننوشتی...
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
اسمان صاف و شب ارام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فروریخته در اب
شاخه ها دست براورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دلداده به اواز شباهنگ
یادم اید تو به من گفتی:
از این عشق حذر کن! لحظه ای چند بر این اب نظر کن
اب ایینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهی به نگاه نگران است، باش فردا که دلت با دگران است!
تا فراموش نکنی چندی ازین شهر سفر کن....
تمام شعرایی که واسم نوشتی نازن
